بخش ۱۱ - حکایت دم زندگانی به حق عیسی(ع)
صبح دمی رفت مسیحا به دشت
سبزه صحرا به دمش زنده گشت
بی خردی در رخ آن گنج زار
کرد به دشنام زبان را در آن
هر چه که گفت او سخن ناصواب
زین طرفش بود به رحمت جواب
او به خصومت همه نفرین فزود
وین به لطافت همه تحسین نمود
گر چه زد او خنجر پهلو گزای
بود ز عیسی نفس جان فزای
گفت رفیقی که نگونیت چیست
پیش زبون گیر زبونیت چیست
زو چو به رویت ستم افزون بود
تو سخن از لطف کنی چون بود
گفت مسیح از دم روح اللهی
کای ز دمم جان تو بی آگهی
هر کس از آن سکه که در کان اوست
آن بدر آرد که به دکان اوست
او خم سرکه است کجا میدهد
وانکه نباتست به دل کی دهد
من نشوم چون ز وی افروخته
او شود از من ادب آموخته
من که ز دم مایه ده جان شدم
این صفتم داد خدا زان شدم
خلق نکو باد مسیحا بود
پاسخ بد مرگ مفاجا بود
خسرو اگر خوش دمی از هم دمان
رو که تویی عیسی آخر زمان
بخش ۱۰ - حکایت شیر فروش متقلب: داشت شبانی رمه در کوهساربخش ۱۲ - بهار و خزان طبیعت و شباهت طبیعت آدمی به آن: باغ در ایام بهاران خوش است
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبح دمی رفت مسیحا به دشت
سبزه صحرا به دمش زنده گشت
هوش مصنوعی: مسیحا در یک صبح زیبا به دشت پر از سبزه و گل رفت، و با حضور او، طبیعت جان گرفت و زندگی پیدا کرد.
بی خردی در رخ آن گنج زار
کرد به دشنام زبان را در آن
هوش مصنوعی: نادانی در مقابل آن گنجینه، زبان خود را به دشنام آلوده کرد.
هر چه که گفت او سخن ناصواب
زین طرفش بود به رحمت جواب
هوش مصنوعی: هر چه او گفت که نادرست بود، از سوی دیگر به رحمت پاسخ داده شد.
او به خصومت همه نفرین فزود
وین به لطافت همه تحسین نمود
هوش مصنوعی: او در برابر دشمنیها و خصومتها بیشتر نفرین میفرستد و در عین حال به نرمی و لطافت، همه را مورد تحسین قرار میدهد.
گر چه زد او خنجر پهلو گزای
بود ز عیسی نفس جان فزای
هوش مصنوعی: هرچند او با خنجر به من آسیب رساند، ولی نفس عیسی زندگی بخش است.
گفت رفیقی که نگونیت چیست
پیش زبون گیر زبونیت چیست
هوش مصنوعی: دوستی پرسید که حال و روزت چگونه است و مشکل اصلی تو چیست؟ او از من خواست تا توضیح دهم که زبانم و نحوه بیانم در بیان آنچه بر من گذشته است، چه تأثیری دارد.
زو چو به رویت ستم افزون بود
تو سخن از لطف کنی چون بود
هوش مصنوعی: وقتی که بر تو ستم و فشار میآید، چگونه میتوانی با کلامی لطیف و دوستانه رفتار کنی؟
گفت مسیح از دم روح اللهی
کای ز دمم جان تو بی آگهی
هوش مصنوعی: مسیح گفت: از نفس خداوندی من، ای کسی که بیخبر از جانم هستی، زندگی تو به من وابسته است.
هر کس از آن سکه که در کان اوست
آن بدر آرد که به دکان اوست
هوش مصنوعی: هر کسی بر اساس تواناییها و ویژگیهایی که در درون خود دارد، خروجی و نتیجهای را ارائه میدهد که به مهارتها و استعدادهایش وابسته است.
او خم سرکه است کجا میدهد
وانکه نباتست به دل کی دهد
هوش مصنوعی: او همچون سرکهای است که نمیتواند به کسی چیز بپاشد و آنکه دلسوز و خوبنهاد است، چگونه میتواند به دل کسی خیر و محبت ببخشد؟
من نشوم چون ز وی افروخته
او شود از من ادب آموخته
هوش مصنوعی: من به خاطر او به آتش نمیافروزم، بلکه او از من آداب و رفتار درست را آموخته است.
من که ز دم مایه ده جان شدم
این صفتم داد خدا زان شدم
هوش مصنوعی: من که از نفس خود زندگی به دست آوردم، خدا به خاطر همین حالت خاصی را به من عطا کرد.
خلق نکو باد مسیحا بود
پاسخ بد مرگ مفاجا بود
هوش مصنوعی: مردم نیکو مانند مسیحا هستند، اما پاسخ بد به این است که مرگ ناگهانی است.
خسرو اگر خوش دمی از هم دمان
رو که تویی عیسی آخر زمان
هوش مصنوعی: اگر خسرو در میان جشن و سروری باشد، تویی که مانند عیسی در آخر زمان، سبب خوشحالی و نجات هستی.