شمارهٔ ۹۲ - گزیدهٔ از سپهر اول
دگر گفت کامروز در هر دیار
غزل کوی گشته ست بیش از شمار
همه کس به یک قسم درماندهاند
ز قسم دگر بی خبر ماندهاند
ندانیم کس را به طبع و سرشت
که یک شعر تحقیق داند نوشت
دگر گفت: سعدی نه از کس کم است
که موج غزل هاش در عالم است
دگر گفت: کزوی شناسی به است
که بت سوزی از بت شناسی به است
دگر گفت: کز راه خوانندگی
زند هر کسی لاف دانندگی
ولی ما کسی را سخن در نهیم
کزو مایه صد گونه گوهر نهیم
بر اوضاع ابداع قادر بود
صدور حکم را مصادر بود
گرش نظم وگر نثر باید نگاشت
نگارد بدان سان که باید نگاشت
به مطبوع و مصنوع جادو بود
دقایق درو موی در مو بود
همه نو کند سبکهای سخن
که کرباس نو به ز خز کهن!
چو هر کس به مقدار خود گفت چیز
در افشان شد از لب جهان شاه نیز
که از نکته بیزان دانش سکال
بدین گونه ما را رسیده ست حال:
که در عهد خود هر سخن گستری
که خاص کسی بود در کشوری
به مقدار ترتیب گفتار خویش
مثالی که بست از نمودار خویش
چو منعم سخن را خریدار بود
سخن لاجرم نیز بسیار بود
به قیمت خریدند حرف سیاه
بهای شبه گوهر آمد ز شاه
نمطهای خاقانی مدح سنج
نه پنهانست کش چون فشاندند گنج
همان عنصری کاو سخن پیش برد
بهر نظم صد بدره زر بیش برد
مثل شد ز فردوسی نامدار
به شهنامه گنجینهٔ سهل بار
چو این بود رسم گرانمایگان
که دادند گنجی بهر شایگان
نه مازان بزرگان به همت کمیم!
کز ایشان علم بود ما عالمیم!
خدا داده زانها که در عالم است
به گنجینهٔ ما چه مایه کم است؟؟
به خواهنده بخشش چرا کم دهیم؟!
اگر دست شد، هر دو عالم دهیم!
نبوده است شاهی به زیر فلک
که ده لک دهد سکه یابیست لک
نخست آن جهان شاه داد این صلا
که او بود دنیا و دین را علاء
دهش بیش از اندازه زو گشت عام
ولیکن شد از من که قطبم تمام!
شمارهٔ ۹۱ - حکایت: یکی را خانه بود آتش گرفتهشمارهٔ ۹۳ - ذکر عمارتی که بدار الخلاقه شد بلند و آغاز آن ز جامع دین بست کردگار: چو بنشست بر تخت قطب زمانه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دگر گفت کامروز در هر دیار
غزل کوی گشته ست بیش از شمار
هوش مصنوعی: امروز در هر جایی غزلها بسیار زیاد شدهاند، به حدی که تعداد آنها از شمارش خارج است.
همه کس به یک قسم درماندهاند
ز قسم دگر بی خبر ماندهاند
هوش مصنوعی: همه افراد به یک نوع مشکل گرفتارند، اما از نوع دیگری از مشکل که ممکن است وجود داشته باشد، بیخبر هستند.
ندانیم کس را به طبع و سرشت
که یک شعر تحقیق داند نوشت
هوش مصنوعی: نمیدانیم کسی را که با طبع و شخصیتش بتواند شعری را به دقت و با تحقیق بنویسد.
دگر گفت: سعدی نه از کس کم است
که موج غزل هاش در عالم است
هوش مصنوعی: سخن دیگری به میان آمد که سعدی از هیچ کسی کمتر نیست، چرا که شعرهای غزل او در جهان طنینانداز است.
دگر گفت: کزوی شناسی به است
که بت سوزی از بت شناسی به است
هوش مصنوعی: دیگری گفت: بهتر است که تو از کسی که میشناسی، آگاهی بگیری تا از کسی که فقط در حال پرستش بتهاست.
دگر گفت: کز راه خوانندگی
زند هر کسی لاف دانندگی
هوش مصنوعی: شخص دیگری گفت: کسی که خود را با آواز خواندن مشغول میکند، اغلب در مورد دانستههایش ادعا میکند و خود را عالم میداند.
ولی ما کسی را سخن در نهیم
کزو مایه صد گونه گوهر نهیم
هوش مصنوعی: ما با کسی گفتگو میکنیم که از او جواهرات فراوانی از کلام و اندیشه به دست آوریم.
بر اوضاع ابداع قادر بود
صدور حکم را مصادر بود
هوش مصنوعی: او توانایی ایجاد تغییرات در وضعیتها را دارد و میتواند حکمهای جدیدی صادر کند.
گرش نظم وگر نثر باید نگاشت
نگارد بدان سان که باید نگاشت
هوش مصنوعی: اگر قرار است چیزی نوشته شود، چه به صورت نظم باشد و چه به صورت نثر، باید آن را به شیوهای که شایسته و مناسب است، بنویسند.
به مطبوع و مصنوع جادو بود
دقایق درو موی در مو بود
هوش مصنوعی: در این شعر به زیبایی و جذابیت چیزی اشاره شده است که جزئیات و زیباییهای آن به قدری ظریف و دلنشین است که میتوان آن را جادو مانند دانست. در واقع، زیبایی در آنجا به قدری در هم تنیده و پیچیده است که مانند موی بافتی به هم پیوسته دارد.
همه نو کند سبکهای سخن
که کرباس نو به ز خز کهن!
هوش مصنوعی: همه به دنبال نوآوری در شیوههای بیان هستند، زیرا تازگی و نو بودن بهتر از کهنگی و فرسودگی است.
چو هر کس به مقدار خود گفت چیز
در افشان شد از لب جهان شاه نیز
هوش مصنوعی: هر کس به اندازه خود سخن گفت، لذا کلام او مانند جواهراتی از لبهای پادشاه به بیرون ریخت.
که از نکته بیزان دانش سکال
بدین گونه ما را رسیده ست حال:
هوش مصنوعی: از نکتههای عمیق علم و دانش، حالتی به ما رسیده است که ما را به این شیوه آگاه کرده است.
که در عهد خود هر سخن گستری
که خاص کسی بود در کشوری
هوش مصنوعی: در زمان خود، هر کسی که در سخنوری مهارت داشت و کلامش ویژه کسی بود، در سرزمینی شناخته میشد.
به مقدار ترتیب گفتار خویش
مثالی که بست از نمودار خویش
هوش مصنوعی: هر اندازه که انسان در بیان و گفتارش منظم و مرتب باشد، به همان اندازه هم میتواند مثالی از شخصیت و وجود خود ارائه دهد.
چو منعم سخن را خریدار بود
سخن لاجرم نیز بسیار بود
هوش مصنوعی: وقتی کسی برای شنیدن و ارزش نهادن به کلام آماده و مشتاق باشد، طبیعتاً سخن نیز فراوان و پرمحتوا میشود.
به قیمت خریدند حرف سیاه
بهای شبه گوهر آمد ز شاه
هوش مصنوعی: به قیمت زیاد و گران، سخن تیره و منفی خریداری شد و ارزش شبهگوهر به اندازهی شاه بالا رفت.
نمطهای خاقانی مدح سنج
نه پنهانست کش چون فشاندند گنج
هوش مصنوعی: سبکهای شاعرانه خاقانی در ستایش و توصیف نه به طور مخفیانه است، زیرا وقتی که ثروت و زیبایی کلام را تقدیم میکند، همگان به وضوح آن را میبینند.
همان عنصری کاو سخن پیش برد
بهر نظم صد بدره زر بیش برد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی که توانایی سخن گفتن و بیان مطلب را دارد، به اندازهای ارزشمند است که میتواند به جای سخن، مقدار زیادی طلا را به دست آورد. به عبارتی دیگر، قدرت بیان و هنر سخنوری از هر چیز مادی ارزش بیشتری دارد.
مثل شد ز فردوسی نامدار
به شهنامه گنجینهٔ سهل بار
هوش مصنوعی: فردوسی نامی معروف و بزرگ است که در اثرش به نام "شهنامه" یک گنجینه ارزشمند از داستانها و تاریخ را به راحتی ارائه داده و به زیبایی روایت کرده است.
چو این بود رسم گرانمایگان
که دادند گنجی بهر شایگان
هوش مصنوعی: اگر اینگونه باشد که افراد با ارزش و با ثروت، پاداشی به کسانی که شایسته هستند، عطا کنند.
نه مازان بزرگان به همت کمیم!
کز ایشان علم بود ما عالمیم!
هوش مصنوعی: ما به بزرگی و دانش بزرگترها نمیرسیم، اما به خاطر آموختن از آنها، ما هم دانشمند هستیم.
خدا داده زانها که در عالم است
به گنجینهٔ ما چه مایه کم است؟؟
هوش مصنوعی: خداوند به ما نعمتهایی داده که در کل دنیا وجود دارد؛ پس چرا ما باید فکر کنیم که چیزهای کمی داریم؟
به خواهنده بخشش چرا کم دهیم؟!
اگر دست شد، هر دو عالم دهیم!
هوش مصنوعی: اگر کسی چیزی را بخواهد، چرا باید کم بدهیم؟ اگر دستمان باز باشد، هر دو جهان را هم میدهیم!
نبوده است شاهی به زیر فلک
که ده لک دهد سکه یابیست لک
هوش مصنوعی: هیچ پادشاهی در زیر آسمان وجود نداشته که به کسی ده لک سکه بدهد، مگر اینکه او خود در یافتن و جمعآوری ثروت مهارت داشته باشد.
نخست آن جهان شاه داد این صلا
که او بود دنیا و دین را علاء
هوش مصنوعی: نخستین کسی که این ندا را به گوش مردم رساند، شاه آن جهان بود که او در حقیقت نمایندهی برتری دنیا و دین به شمار میرفت.
دهش بیش از اندازه زو گشت عام
ولیکن شد از من که قطبم تمام!
هوش مصنوعی: بیش از حد به مردم بخشش کردم و به طور عمومی شناخته شدم، اما من به مقام و مرتبهای رسیدم که در اوج هستم.