شمارهٔ ۸۱ - صفت آرایش شهر و کشور، چون عروس، از برای تزویج شاه و شاهزادهٔ بی جفت، خضرخان، زادت خضره راسه، و شاهت وجه العدو بباسه!
زهی بستان آن شه را جمالی
که باشد چون خضر خانش نهالی
چو الهام الهی شاه را گفت
که آن در سعادت را کند جفت
اشارت کرد تا در گردش دهر
بیارایند یک سر کشور و شهر
کمر بر بست در کارش زمانه
به خرج آمد خزانه در خزانه
بگرداگرد قصر پادشاهی
برآمد قبه از مه تا به ماهی
جهان از قبههای کارداران
شده چون روی دریا روز باران
بهر جانب که مردم بر زمین رفت
همه بر فرش دیباهای چین رفت
ز بس شارع که خفت اندر خز ناب
زمین را کس نه دید الا که در خواب
ز هر سو خاسته غلغل بران سان
که گشته شهر سلطان شهر یزدان
دهل در بانگ و رخشان پیش او تیغ
چو بانگ رعد و رخش برق در میغ
بر آواز دهل مرد سلح کار
معلق زن به نوبت نوبتی دار
رسن باز آن به بالای رسنها
چو دلها گیسوان را در شکنها
نه با آن حبل پیچان کرده بازی
که خود با رشتهٔ جان کرده بازی
فرو برده مشعبد تیغ چون آب
چو مستسقی که نوشد شربت ناب
نموده چهره با زان گونه گون ریو
گهی خود را پری کرده گهی دیو
ز دهر آموخته گوئی دو رنگی
که گه رومی نماید گاه زنگی
چو شاه سازها چنگست ز آهنگ
بزه بر بسته ده جا تیر را چنگ
ز یک ساقش شده مو تا زمین پست
دگر ساقیش بی مو چون کف دست
دف از دیوار خود حصن حصین است
حصار چوب و صحن کاغذین است
نگر در چنگ و بر بط فرق روشن
که هست آن سر بزرگ و این فروتن
نواگر کاسهٔ طنبور حالی
به غایت کاسهای پر لیک خالی
گران سر از کدوی خویش طنبور
فرو غلطیده نی مست و نه مخمور
به رسم هند گوناگون مزامیر
به جانها بسته اشکال از بم و زیر
دگر ساز برنجین نام آن «تال»
بر انگشت پری رویان قتال
دو روئین تن که روباروی در حرب
چو دف در پارسی میزان هر ضرب
کشیده تنبک هندی، فغانی
شده تنبک زنش، چون ترجمانی
خمیر خام، کش بر روز ده پست
نموده صد دقیقه پخته هر دست
عجب رود از کمین دندان نموده
لبش نی و دهن خندان نموده
پری رویان هندی جادوی ساز
ز لب کرده در دیوانگی باز
گرفته چون پیاله تال در دست
نه از می کز سرود خویشتن مست
سرود دلکش از لبهای خوبان
شتابان سوی گردون پای کوبان
به رقص و جست خوبان هوا باز
نهاده پای بر بالای آواز
پرنده همچو طاوسان والا
معلق زن کبوتر سان به بالا
بجستن فرق شان گشته فلک سای
بگاه رقص بیزار از زمین پای
بهر چشمک زدن کشته جوانی
بهر خنده زدن بربوده جانی
خیال زلف شان در جان یاران
چو شام اندر خیال روزه داران
ز زلف افگنده تا پا دام عشاق
بران پا دام بسته ماهی ساق
چو شد عالم همه در زیور و زیب
کلاه قبهها با مه زد آسیب
اشارت شد ز در گه کاهل تقویم
شمارند اختیاری را به تنجیم
مه روزه دراز درجک برون داد
چو روز از مطلع دولت شد آباد
کشاده گویم این تاریخ ابجد
به سال یازده از بعد هفصد
به روز چارشنبه مه سه و بیست
ز روزه خلق اندر بهترین زیست
به ترتیب آن چنان کاقبال میخواست
نشستند اهل اقبال از چپ و راست
بهر کس هدیه دادند از خزائن
خراج مصر و محصول مدائن
شمارهٔ ۸۰ - جدائی افگندن تیغ زبان بد گویان میان عاشق و معشوق، و روان شدن دول رانی از خانهٔ دولت سوی کشک لعل، و در فراق خضر خان، از دود آه، کوشک لعل را سیاه گردانیدن: چو اصحاب غرض گفتند هر چیزشمارهٔ ۸۲ - صفت داغهای جدائی، که دود از نهاد آن دو آتش زده فراق براورده: مبادا آسمان را خانه معمور
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی بستان آن شه را جمالی
که باشد چون خضر خانش نهالی
هوش مصنوعی: چه باغی زیباست! آن پادشاهی که زیباییاش مانند خضر، جوان و همیشه سرسبز است.
چو الهام الهی شاه را گفت
که آن در سعادت را کند جفت
هوش مصنوعی: هنگامی که الهام الهی به شاه گفت که آن در را که به سعادت منتهی میشود، باید به هم پیوند دهد.
اشارت کرد تا در گردش دهر
بیارایند یک سر کشور و شهر
هوش مصنوعی: اشارهای کرد تا در چرخش زمان، تمام کشور و شهر را زینت بخشند.
کمر بر بست در کارش زمانه
به خرج آمد خزانه در خزانه
هوش مصنوعی: زمانه برای او به تلاش افتاد و با صرف هزینههای زیاد، به بهترین نحو در کارش پیشرفت کرد.
بگرداگرد قصر پادشاهی
برآمد قبه از مه تا به ماهی
هوش مصنوعی: در اطراف قصر پادشاه، گنبدی بلند از زمین تا آسمان بر افراشته شده است.
جهان از قبههای کارداران
شده چون روی دریا روز باران
هوش مصنوعی: دنیا مانند سطح دریا به خاطر فعالیتهای مهم و کار سازندگان، تحت تأثیر قرار گرفته است و تغییرات بسیاری را تجربه میکند.
بهر جانب که مردم بر زمین رفت
همه بر فرش دیباهای چین رفت
هوش مصنوعی: هر جا که مردم روی زمین قدم بگذارند، همه بر روی قالیهای الیاف نازک و گرانقیمت چینی حرکت میکنند.
ز بس شارع که خفت اندر خز ناب
زمین را کس نه دید الا که در خواب
هوش مصنوعی: به خاطر این که بسیاری از مردم به خواب رفتهاند، کسی زمین را در حالت واقعی مشاهده نکرده است، جز در خواب.
ز هر سو خاسته غلغل بران سان
که گشته شهر سلطان شهر یزدان
هوش مصنوعی: از هر طرف صدای سر و صدا و هیاهو بلند شده است، چنانکه شهر در اختیار سلطانی است که نماینده خداوند است.
دهل در بانگ و رخشان پیش او تیغ
چو بانگ رعد و رخش برق در میغ
هوش مصنوعی: دهل به صدا درآمده و نورانی است، مانند تیغی که درخشش آن شبیه صدای رعد است و روشناییاش مانند برق در ابرها میدرخشد.
بر آواز دهل مرد سلح کار
معلق زن به نوبت نوبتی دار
هوش مصنوعی: مرد جنگجو بر روی صدای دهل میرقصید و زن به نوبت هر بار حرکتی میکرد.
رسن باز آن به بالای رسنها
چو دلها گیسوان را در شکنها
هوش مصنوعی: گوشههای رسن به شکل زیبایی به هم پیچیدهاند و همچون دلها، گیسوانها نیز در پیچ و خمهایشان بازیگوشی میکنند.
نه با آن حبل پیچان کرده بازی
که خود با رشتهٔ جان کرده بازی
هوش مصنوعی: نه با آن طناب گرهخوردهای بازی کن که خودت با زندگیات بازی کردی.
فرو برده مشعبد تیغ چون آب
چو مستسقی که نوشد شربت ناب
هوش مصنوعی: تیغی که به شدت فرو رفته، مانند آبی که در تشنگی فرورفتگی دارد، حالتی سرمست و شاداب را ایجاد میکند که گویی نوشیدنی خنکی را مینوشد.
نموده چهره با زان گونه گون ریو
گهی خود را پری کرده گهی دیو
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف تغییرات ظاهری و شخصیت فردی میپردازد. شاعر اشاره دارد که گاهی انسان چهرهای زیبا و فرشتسانه دارد و گاهی همچون دیوی زمخت و نامطلوب به نظر میرسد. این تغییرات در ظاهر و باطن، نشاندهندهی Duality یا دوگانگی در شخصیت اوست.
ز دهر آموخته گوئی دو رنگی
که گه رومی نماید گاه زنگی
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تجربههای زندگی به ما میآموزد که بعضی افراد یا موقعیتها ممکن است در یک لحظه خاص ظاهر و رفتار متفاوتی داشته باشند. مانند اینکه شخصی گاهی شبیه یک رومانیایی با ظاهر زیبا و جذاب است و گاهی شبیه زنگی با حالتی متفاوت و شاید ناپسند. در واقع، تغییرات در ماهیت و رفتار انسانها را نشان میدهد.
چو شاه سازها چنگست ز آهنگ
بزه بر بسته ده جا تیر را چنگ
هوش مصنوعی: وقتی که شاه سازها در حال نواختن هستند، تمام توجه و تمرکز باید بر روی آن آهنگ باشد و در این میان، هر صدای ناهنجار یا مزاحمت باید کنار گذاشته شود.
ز یک ساقش شده مو تا زمین پست
دگر ساقیش بی مو چون کف دست
هوش مصنوعی: ز یک ساق پایش مو تا زمین پایین آمده، اما ساق دیگرش بیمو مانند کف دست است.
دف از دیوار خود حصن حصین است
حصار چوب و صحن کاغذین است
هوش مصنوعی: صدای دف که از دیوار میآید، نشاندهندهی استحکام و قدرتی است که در آن نهفته است. به نوعی، این صدا میتواند مانند دژی امن و محکم به نظر برسد، در حالی که خود دیوار از چوب ساخته شده و محیط دور آن تنها بر روی کاغذ تصور شده است. این جا به چالش کشیدن تصورات و واقعیات در زندگی اشاره دارد.
نگر در چنگ و بر بط فرق روشن
که هست آن سر بزرگ و این فروتن
هوش مصنوعی: به فرق میان دو موجود دقت کن؛ یکی با سر بزرگ و پرشکوه و دیگری فروتن و کوچک است. این تفاوت را در نظر بگیر و به دقت نگاه کن.
نواگر کاسهٔ طنبور حالی
به غایت کاسهای پر لیک خالی
هوش مصنوعی: اگر نوازندهٔ طنبور حالش خوب باشد، ممکن است کاسهٔ طنبور کاملاً پر باشد، ولی در واقع آن خالی است.
گران سر از کدوی خویش طنبور
فرو غلطیده نی مست و نه مخمور
هوش مصنوعی: سرشکسته و غمگین از کدو خود به زمین افتاده، نه از مستی و نه از شراب.
به رسم هند گوناگون مزامیر
به جانها بسته اشکال از بم و زیر
هوش مصنوعی: آوازهای مختلفی که به شیوه هندی اجرا میشود، به دلها و روحها وصل شده و از نتهای بالا تا پایین اثر میگذارد.
دگر ساز برنجین نام آن «تال»
بر انگشت پری رویان قتال
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و لطافت انگشتان پریگونه تعبیر شده است و به نوعی اشاره دارد به زینت یا تزئینی که بر روی آنها قرار دارد. این زیبایی به حدی است که میتواند توجه هر بینندهای را جلب کند و نماد ظرافت و خاص بودن است.
دو روئین تن که روباروی در حرب
چو دف در پارسی میزان هر ضرب
هوش مصنوعی: دو نفر که در میدان جنگ به هم میرسند، مانند دو ضربهی دف در پارسی، بهطور متعادل و هماهنگ با یکدیگر درگیر میشوند.
کشیده تنبک هندی، فغانی
شده تنبک زنش، چون ترجمانی
هوش مصنوعی: تنبک هند را درمیزنند و باعث شده که تنبک زن هم صدا و نوا داشته باشد، مانند ترجمهای از احساسات و نوای آن.
خمیر خام، کش بر روز ده پست
نموده صد دقیقه پخته هر دست
هوش مصنوعی: خمیر خامی که برای پختن آماده شده، به مدت صد دقیقه در روزی پایینتر از سطح معیارها گذاشته شده و از این رو نازک و کش آمده است.
عجب رود از کمین دندان نموده
لبش نی و دهن خندان نموده
هوش مصنوعی: عجب که این رود، لب خود را به صورت نی درآورده و دندانهایش را پنهان کرده و چهرهای خندان دارد.
پری رویان هندی جادوی ساز
ز لب کرده در دیوانگی باز
هوش مصنوعی: دختران زیبا و هندی مانند جادوگری در حال نواختن موسیقی هستند و این صداها در حالی که در حال شور و دیوانگی هستند به گوش میرسد.
گرفته چون پیاله تال در دست
نه از می کز سرود خویشتن مست
هوش مصنوعی: او پیالهای در دست دارد که به خاطر شادی و سرور خود، حالت مستی به او دست داده است و این حالت ناشی از شراب نیست.
سرود دلکش از لبهای خوبان
شتابان سوی گردون پای کوبان
هوش مصنوعی: آواز زیبایی از لبهای انسانهای خوشبخت و زیبا به سوی آسمان در حال حرکت و رقص است.
به رقص و جست خوبان هوا باز
نهاده پای بر بالای آواز
هوش مصنوعی: خوبان با شادی و نشاط در حال رقص و جستوخیز هستند و پاهای خود را بر فراز نغمهها و آهنگها گذاشتهاند.
پرنده همچو طاوسان والا
معلق زن کبوتر سان به بالا
هوش مصنوعی: پرندهای شبیه به طاووسهای بزرگ و زیبا، به آرامی و با ظرافت مانند کبوتر به پرواز درمیآید.
بجستن فرق شان گشته فلک سای
بگاه رقص بیزار از زمین پای
هوش مصنوعی: فلک به دنبال تفاوتهای انسانها است و در زمان رقص، از زمین فاصله میگیرد و از آن بیزار است.
بهر چشمک زدن کشته جوانی
بهر خنده زدن بربوده جانی
هوش مصنوعی: برای یک چشمک زدن، جوانی را به خطر انداختهام و برای یک خنده، جانم را از دست دادهام.
خیال زلف شان در جان یاران
چو شام اندر خیال روزه داران
هوش مصنوعی: تصویر موهای آنها در دل دوستان مانند شب است که در خیال روزهداران قرار دارد.
ز زلف افگنده تا پا دام عشاق
بران پا دام بسته ماهی ساق
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت عشق اشاره دارد. شاعر از زلفهای وحشی و دلربا سخن میگوید که مانند دامی برای عاشقان عمل میکند. این زلفها به قدری فریبندهاند که عاشقان را به دام میاندازند و آنها را به سمت خود جذب میکنند. شباهت به پیوند و وابستگی است که عشق میتواند ایجاد کند، به طوری که انسانها در آن گرفتار میشوند.
چو شد عالم همه در زیور و زیب
کلاه قبهها با مه زد آسیب
هوش مصنوعی: زمانی که دنیا به زینتها و زیباییها آراسته شد، کلاهها و قبهها نیز تحت تأثیر این زیبایی آسیب دیدند.
اشارت شد ز در گه کاهل تقویم
شمارند اختیاری را به تنجیم
هوش مصنوعی: به این معنی است که افرادی که در انجام کارها سستی میکنند، برای آنها زمان را با توجه به ستارهشناسی محاسبه میکنند و دیگران را بیاختیار به حساب میآورند.
مه روزه دراز درجک برون داد
چو روز از مطلع دولت شد آباد
هوش مصنوعی: ماه شب را دراز کرد و برون آمد، مانند اینکه روز از آغاز طلوع خوشبختی و آبادانی به دنیا آمده است.
کشاده گویم این تاریخ ابجد
به سال یازده از بعد هفصد
هوش مصنوعی: این تاریخ را به صورت واضح بیان میکنم: سال یازده هجری قمری بعد از هفتصد سال.
به روز چارشنبه مه سه و بیست
ز روزه خلق اندر بهترین زیست
هوش مصنوعی: در روز چهارشنبه، ماه سه و بیست، مردم در بهترین وضعیت زندگی میکنند.
به ترتیب آن چنان کاقبال میخواست
نشستند اهل اقبال از چپ و راست
هوش مصنوعی: افراد موفق و با دستاوردهای عالی طبق خواسته و انتظار آنها، با نظم و ترتیب معین، از دو طرف به نشستن پرداختند.
بهر کس هدیه دادند از خزائن
خراج مصر و محصول مدائن
هوش مصنوعی: برای هر کسی از گنجینههای مالیاتی مصر و محصولات شهرها هدیهای تهیه کردند.