شمارهٔ ۶۷ - نعت کامل جمالی که سر ناخنی از حسنش یک بدر را دو هلال گردانید، صلی الله علیه و آله و سلم
محمد کایت نورست رویش
سواد روشن و اللیل، مویش
گرامی نازنین حضرت پاک
کزو نازند هم انجم هم افلاک
چو نور پاکش اول مشعل افروخت
مه و خورشید شمع خویش از آن سوخت
هم از معشوق و عاشق نیست تمییز
محب صانع و محبوب او نیز
به قلب عرش گشته مسند آر ای
به عرش قلب رایت کرده بر پای
بشر دری دریای وجودش
جهان یک قطره از باران جودش
زهی امی، نظر بر لوح بازش
قلم سر گشته در سودای رازش
حریم الله ز محمودی مقامش
ید الله دستگاه احترامش
گهی همخوان مسکینان به قوتی
گهی مهمان بغار عنکبوتی
به عون امت مسکین و محتاج
شفاعت را به بالا کرده معراج
شمارهٔ ۶۶ - نیازمندی در حضرت بی نیازی که دماغ مختل بندگان را از گلشن یحبهم و یحبونه بوی بخشیده: خداوندا چو جان دادی دلم بخششمارهٔ ۶۸ - صفت معراج صاحبدلی، که از دو نون قاب قوسین، یک دائره میم محبت بنگاشت: شبی همچون سواد چشم پاکان
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1395/02/04 11:05
سیدرضا شاکری
در بیت شماره 6 حرف ربط از جا افتاده است
بشد درّی ز دریای وجودش