شمارهٔ ۶۶ - نیازمندی در حضرت بی نیازی که دماغ مختل بندگان را از گلشن یحبهم و یحبونه بوی بخشیده
خداوندا چو جان دادی دلم بخش
دل عاشق، نه جان عاقلم بخش
درونی ده که بیرون نبود از درد
به بیرون و درون نبود ز تو فرد
چنان دارم که تا پاینده باشم
نه از جان بلکه از دل زنده باشم
چنان شو جانب خود رهنمایم
که از خود بگسلم سوی تو آیم
چنان کن خانهٔ طینت خرابم
که از هر سو در آید آفتابم
چنان نه یاد خود اندر ضمیرم
که با یاد تو میرم، چون بمیرم
چنان بنیاد عشق افگن درین دل
که روید جاودانی سبزه زین گل
چنانم خوان سوی خویش از همه سو
که رویم در تو باشد از همه روی
چنانم ده می پی در پی عشق
که فردا مست خیزم از می عشق
گرفتارم به دست نفس خود رای
به رحمت بر گرفتاری ببخشای
به نور دل چنان کن زنده جانم
که بعد از مردگی هم زنده مانم
ز نفس تیره کیشم، کش به یک بار
پس آنگه سوی خویشم کش به یک بار
گدائی را چنان ده بار درگاه
کزان درگه نداند سوی خود راه
مرا در شعلههای شوق خود نه
چو خاکستر شوم بر باد در ده
نسیمی نام زد فرما ز سویت
که بیهوش ابد گردم به بویت
بدان زنده دلان کاندر تف و تاب
نخفتند از غمت، تا آخرین خواب
که چون آید زمان خفتنم تنگ
به بیداری در دم تو کن آهنگ
پس از خوابی که بیداری نیابم
چو بیداری دهی فردا ز خوابم
گشاده کن چنان چشم امیدم
که بخت آرد ز دیدارت نویدم
حیاتی ده مرا در جستجویت
که میرم، تا زیم، در آرزویت
بدان مقصود خواهش بخش راهم
که از تو جز تو مقصودی نخواهم
ز همت نردبانی نه درین خاک
که بتوانم شدن بر بام افلاک
امیدی ده که ره سویت نماید
کلیدی ده که در سویت گشاید
چو دادی از پی طاعت وجودم
به طاعت بخش توفیق سجودم
به کاری رهنمونی کن دلم را
که نسپارد به شیطان حاصلم را
مرا با زندگانی بخش یاری
که تا جان دادنم دل زنده داری
بده با آشنائی آب خوردم
که من زان آشنائی زنده گردم
مبر نزدیک شانم در غم و سور
که دور از من بوند چون توئی دور
نماز من، کزو رویم به پستی است
برون طاعت، درون صورت پرستی است
نیازی ده ز ملک بی نیازی
کزان گردد نماز من نمازی
بهر چه آید درونم دار خرسند
برون هم، زیور خرسندیم بند
چو راه دور نزدیک است پیشم
چنان دار از کرم نزدیک خویشم
که از خود دور صد فرسنگ باشم
به یادت بی دل و بی سنگ باشم
چوره پیش است، زاد منزلم ده
چو جان خواهی ستد، باری دلم ده
چو خواهد خفت، لابد، نفس باطل
پس از بیداریش خسپان تهٔ گل
چو خاکم بر سر افتد در ته خاک
تو کن، بر خاکساری، رحمت ای پاک
شمارهٔ ۶۵ - بمن فی العشق مات و حی فیه: سر نامه به نام آن خداوندشمارهٔ ۶۷ - نعت کامل جمالی که سر ناخنی از حسنش یک بدر را دو هلال گردانید، صلی الله علیه و آله و سلم: محمد کایت نورست رویش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خداوندا چو جان دادی دلم بخش
دل عاشق، نه جان عاقلم بخش
هوش مصنوعی: ای خالق، وقتی که جان را به من عطا کردی، دلم را به دل عاشق ببخش، نه به عقل و فکر عاقلانهام.
درونی ده که بیرون نبود از درد
به بیرون و درون نبود ز تو فرد
هوش مصنوعی: دل را از درد و رنج خالی کن، زیرا آنچه که در درون میگذرد، نباید به بیرون راه یابد و زندگی تو را تحت تأثیر قرار دهد.
چنان دارم که تا پاینده باشم
نه از جان بلکه از دل زنده باشم
هوش مصنوعی: من این طور احساس میکنم که میخواهم همیشه زنده بمانم، نه به خاطر جسمم، بلکه به خاطر عشق و احساسی که در قلبم دارم.
چنان شو جانب خود رهنمایم
که از خود بگسلم سوی تو آیم
هوش مصنوعی: به گونهای با تو رفتار کن که من بتوانم خودم را از هر چیزی که دارم جدا کنم و به سوی تو بیایم.
چنان کن خانهٔ طینت خرابم
که از هر سو در آید آفتابم
هوش مصنوعی: کاری کن که خانهٔ وجود من به قدری خراب شود که نور آفتاب از هر گوشهای به درون آن بتابد.
چنان نه یاد خود اندر ضمیرم
که با یاد تو میرم، چون بمیرم
هوش مصنوعی: یاد تو در ذهن من آنقدر قوی است که فراموشی دیگران را به دنبال دارد، حتی زمانی که به مرگ نزدیک شوم.
چنان بنیاد عشق افگن درین دل
که روید جاودانی سبزه زین گل
هوش مصنوعی: چنان عشقی در این دل بکارید که همچون سبزهای همیشه سبز و جاودانی از این گل جوانه بزند.
چنانم خوان سوی خویش از همه سو
که رویم در تو باشد از همه روی
هوش مصنوعی: من به گونهای از همه جا به سوی خود میکشم که هر زمان به تو نگاه کنم، روی من تنها به سمت تو باشد.
چنانم ده می پی در پی عشق
که فردا مست خیزم از می عشق
هوش مصنوعی: من چنان غرق در عشق و شراب هستم که فردا صبح با حالی مست بیدار میشوم.
گرفتارم به دست نفس خود رای
به رحمت بر گرفتاری ببخشای
هوش مصنوعی: من به دام نفس خود گرفتار شدهام، پس ای لطف و رحمت، به این مشکل من رحم کن و مرا ببخش.
به نور دل چنان کن زنده جانم
که بعد از مردگی هم زنده مانم
هوش مصنوعی: به دل من چنان روشنایی بده که حتی بعد از مرگم نیز زنده بمانم.
ز نفس تیره کیشم، کش به یک بار
پس آنگه سوی خویشم کش به یک بار
هوش مصنوعی: از نفس تیرهام دور شو، که با یک حرکت میتوانی به سوی خودم برگردی.
گدائی را چنان ده بار درگاه
کزان درگه نداند سوی خود راه
هوش مصنوعی: کسی که در کوچههای فقر و نیاز زندگی میکند، اگر بارها درب خانهی ثروت را بزند و صدای او شنیده نشود، هرگز نمیتواند به آنجا راه پیدا کند.
مرا در شعلههای شوق خود نه
چو خاکستر شوم بر باد در ده
هوش مصنوعی: نمیخواهم به حدی از شوق بیفتم که ناپدید شوم و همچون خاکستر به باد بروم، بلکه میخواهم با شدت و عشق زنده بمانم.
نسیمی نام زد فرما ز سویت
که بیهوش ابد گردم به بویت
هوش مصنوعی: نسیمی از طرف تو بیفتد که تا ابد دیوانهوار به یاد تو بمانم.
بدان زنده دلان کاندر تف و تاب
نخفتند از غمت، تا آخرین خواب
هوش مصنوعی: باید بدانید که افرادی با دل زنده و پرشور، به خاطر غم شما هیچگاه در آسایش و آرامش نیستند و حتی در سختیها و نگرانیها هم از فکر شما غافل نمیشوند. آنها تا آخرین لحظه خوابشان، نگران حال شما هستند.
که چون آید زمان خفتنم تنگ
به بیداری در دم تو کن آهنگ
هوش مصنوعی: زمانی که به خواب رفتن من نزدیک شود، تو با حضور خودم مرا به بیداری و توجه به خودت فراخوان.
پس از خوابی که بیداری نیابم
چو بیداری دهی فردا ز خوابم
هوش مصنوعی: بعد از خوابی که دیگر بیدار نمیشوم، اگر فردا مرا از خواب بیدار کنی.
گشاده کن چنان چشم امیدم
که بخت آرد ز دیدارت نویدم
هوش مصنوعی: چشم امیدم را به گونهای باز کن که شانس و اقبال از دیدنت به من پیام خوشی برساند.
حیاتی ده مرا در جستجویت
که میرم، تا زیم، در آرزویت
هوش مصنوعی: به من زندگی ببخش در پی یافتن تو، زیرا در جستجوی تو هستم و تا زمانی که زندهام، آرزوی تو را در دل دارم.
بدان مقصود خواهش بخش راهم
که از تو جز تو مقصودی نخواهم
هوش مصنوعی: بدان که خواسته من تنها تو هستی و برای دستیابی به هدفم تنها به تو نیاز دارم.
ز همت نردبانی نه درین خاک
که بتوانم شدن بر بام افلاک
هوش مصنوعی: از تلاش و همت، نردبانی ساختهام که میتوانم از این زمین به ارتفاعات آسمان دست پیدا کنم.
امیدی ده که ره سویت نماید
کلیدی ده که در سویت گشاید
هوش مصنوعی: امیدوارم که چیزی به من بدهی که راهی به سمت تو پیدا کنم و وسیلهای در اختیارم بگذاری که درها به سوی تو را بگشاید.
چو دادی از پی طاعت وجودم
به طاعت بخش توفیق سجودم
هوش مصنوعی: زمانی که با رضایت و تسلیم خود به فرمان تو عمل کردم، شایستگی و موفقیت در انجام سجده و عبادت را از تو دریافت کردم.
به کاری رهنمونی کن دلم را
که نسپارد به شیطان حاصلم را
هوش مصنوعی: به من راهی نشان بده که دلم را از شیطان دور کند و نتواند به ثمرهام آسیب بزند.
مرا با زندگانی بخش یاری
که تا جان دادنم دل زنده داری
هوش مصنوعی: مرا یاری کن که در زندگی تا زمانی که زندهام، دل خوشی و سرزندگی داشته باشم، حتی زمانی که به پایان عمرم نزدیک شوم.
بده با آشنائی آب خوردم
که من زان آشنائی زنده گردم
هوش مصنوعی: با دوستی و آشنایی، به یاری تو زندگی جدیدی پیدا میکنم و از این ارتباط، جان تازهای میگیرم.
مبر نزدیک شانم در غم و سور
که دور از من بوند چون توئی دور
هوش مصنوعی: به من نزدیک نشو در شادی و غم، زیرا در این حال که تو دوری، احساس تنهایی بیشتری دارم.
نماز من، کزو رویم به پستی است
برون طاعت، درون صورت پرستی است
هوش مصنوعی: نماز من، که در آن سرم را به پایین میبرم، نشاندهندهی اطاعت از خداست، ولی در باطن ممکن است فقط به ظواهر و شکلها توجه داشته باشم.
نیازی ده ز ملک بی نیازی
کزان گردد نماز من نمازی
هوش مصنوعی: من از بی نیازی تو به چیزی نیازمندم، که به واسطه آن عبادتم مورد قبول واقع شود.
بهر چه آید درونم دار خرسند
برون هم، زیور خرسندیم بند
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دل من جا دارد، باعث خوشحالیام است و آنچه که بیرون از من وجود دارد، زینتی بر خوشحالی من به شمار میآید.
چو راه دور نزدیک است پیشم
چنان دار از کرم نزدیک خویشم
هوش مصنوعی: هرچند فاصلهام با تو زیاد است، اما به خاطر لطف و محبتت، حضور تو را نزدیکتر از همیشه احساس میکنم.
که از خود دور صد فرسنگ باشم
به یادت بی دل و بی سنگ باشم
هوش مصنوعی: من فارغ از خودم، حتی اگر صد فرسنگ از تو دور باشم، به یاد تو بدون قلب و احساس سنگین میشوم.
چوره پیش است، زاد منزلم ده
چو جان خواهی ستد، باری دلم ده
هوش مصنوعی: پیش روی من راهی وجود دارد، اگر میخواهی به خانهام بیایی، جانم را بگیر و دلم را برایت صاف کنم.
چو خواهد خفت، لابد، نفس باطل
پس از بیداریش خسپان تهٔ گل
هوش مصنوعی: وقتی که انسان بخواهد بخوابد، ناچار باید نفس بیاهمیت و اضافیاش را کنار بگذارد و پس از بیداری، خوابش را بر روی زمین گلین آرام بگیرد.
چو خاکم بر سر افتد در ته خاک
تو کن، بر خاکساری، رحمت ای پاک
هوش مصنوعی: وقتی که من در خاکت دفن شوم، بر من که خاکی هستم رحمت بفرست، ای پاک و نیکوکار.