شمارهٔ ۶۸ - صفت معراج صاحبدلی، که از دو نون قاب قوسین، یک دائره میم محبت بنگاشت
شبی همچون سواد چشم پاکان
نهفته رو، ز چشم خوابناکان
ز نور او کینه پرتوی بدر
ز قدر او نموداری شب قدر
فلک مه را بسی دندانه کرده
وزان گیسوی شب را شانه کرده
مهش در چشم نیکان ریخته تاب
فگنده چشم بد را پردهٔ خواب
چو زینسان زیوری بستند شب را
به احمد جبرئیل آمد طلب را
نویدش داد کای سلطان عشاق
به عزم عرش والا، قم علی الساق
براقی پیشکش کردش فلک گام
که وهم از وی به حجت تگ کند وام
دو گامی زین جهان تا آن جهانش
دو جولان از مکان تا لا مکانش
سیه چتر از شب معراج بازش
ز «سبحان الذی اسری» طرازش
نخست اسپش به سیر فکرت آسا
شد از بیت الحرم در بیت اقصا
سبک، گنبد به گنبد شد روانه
ز بیتی تا به بیتی، خانه خانه
گذشت از هفت سیاره به یک دم
ز دوشش برج بلکه از شش جهت هم
ره از صف ملائک گشته صف صف
هم از رف برگذشت و هم ز رفرف
بسدره ماند هم پرواز والا
وز آنجا رفت بالا مرغ بالا
رسید آنجا که نتوان گفت جائی
هوائی در گرفتش بی هوائی
در آمد خازنی از وحدت آباد
جهت را شش خزینه داد بر باد
جهت چون پرده برد از پیش دیدار
جمالی بی جهات آمد پدیدار
چو هستی نیست گشت از هست بی نیست
عیان شد هستی ای کوهست معنیست
لقائی دید کانجا دیده شد گم
نه دیده بل همه هستی مردم
در آن حضرت چو خواهش را محل دید
همه مشکل به کار خویش حل دید
گروه خویش را فریاد رس گشت
گران بار عنایت باز پس گشت
از آن بخشش که دامانش گران کرد
ره آوردی به مسکینان روان کرد
به یک قطره ز دریای الهی
فرو شست از همه امت سیاهی
هزاران شکر یزدان را که ما را
سبرد آن فرخ ابر با حیا را
که چون خورشید حشر آید به گرما
از آن بی سایه باشد سایه بر ما
خطابش سکه بر دینار خور زد
قمر را مهر و انشق القمر زد
سریر شرع، تخت پائدارش
به تختش چار عمده چار یارش
از آن هر چار ایمان سخت بنیاد
چنان کز چار عنصر آدمی زاد
ابوبکر اول آن هم منزل غار
که دوم جای پیغمبر شدش یار
عمر دوم، که بستد جان ز فرزند
که زنده کرد از آن عدل خداوند
سوم عثمان، دو صبح صدق را مهر
که گشت از مهر قرآن روشنش چهر
چهارم حیدر آن در هر هنر فرد
فقیه و عالم و مرد و جوان مرد
دگر یاران که سیارات نوراند
امم را پیشوای راه دوراند
ز ما بادا درود بی کرانه
فراوان خاک بوس چاکرانه
نخست اندر جناب مصفائی
کزو دارد دل ما روشنائی
پس اندر خدمت آن پاک جانان
که بودند آن ملک را هم عنانان
مبادا جان ما بی یادشان شاد!
همیشه یادشان در جان ما باد!
شمارهٔ ۶۷ - نعت کامل جمالی که سر ناخنی از حسنش یک بدر را دو هلال گردانید، صلی الله علیه و آله و سلم: محمد کایت نورست رویششمارهٔ ۶۹ - مدح شیخی در آئینهٔ صفا مثالی است از ذات محمد مصطفی با لعین نه بلعکس: پس از دیباچهٔ نعت رسالت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبی همچون سواد چشم پاکان
نهفته رو، ز چشم خوابناکان
هوش مصنوعی: شبی تاریک و دلپذیر مانند رنگ سیاه چشمهای پاکان، در دل شب خوابآلودان پنهان شده است.
ز نور او کینه پرتوی بدر
ز قدر او نموداری شب قدر
هوش مصنوعی: از روشنی او، کینهها مانند پرتوهای ماه بهکلی محو میشوند و به اندازه او، شب قدر و ارزشهای آن نمایان میشود.
فلک مه را بسی دندانه کرده
وزان گیسوی شب را شانه کرده
هوش مصنوعی: آسمان ماه را با دندانههای متعدد زخمی کرده و از این رو موهای شب را مرتب کرده است.
مهش در چشم نیکان ریخته تاب
فگنده چشم بد را پردهٔ خواب
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبای او همچون نوری در چشمان نیکان میدرخشد و این درخشش همچون پردهای برای چشمان بدخواه عمل میکند و آنها را در خواب غفلت فرو میبرد.
چو زینسان زیوری بستند شب را
به احمد جبرئیل آمد طلب را
هوش مصنوعی: وقتی چنین زینتی بر شب آراستند، جبرئیل به سوی احمد آمد تا طلب را برآورد.
نویدش داد کای سلطان عشاق
به عزم عرش والا، قم علی الساق
هوش مصنوعی: به او خبر دادند که ای پادشاه عاشقان، به قصد رسیدن به جایگاه بلند، قدم بردار.
براقی پیشکش کردش فلک گام
که وهم از وی به حجت تگ کند وام
هوش مصنوعی: آسمان به او هدایتی اهدا کرد که خیال و تصور انسان را به علم و دلیل تبدیل کند.
دو گامی زین جهان تا آن جهانش
دو جولان از مکان تا لا مکانش
هوش مصنوعی: دو قدم فاصله است میان این دنیا و آن دنیا، و دو پرواز است از محل به جایی که هیچ مکان ندارد.
سیه چتر از شب معراج بازش
ز «سبحان الذی اسری» طرازش
هوش مصنوعی: چتر سیاه شب به خاطر ذکر "سبحان الذی اسری" پرچمدار مقام و عظمت معراج است.
نخست اسپش به سیر فکرت آسا
شد از بیت الحرم در بیت اقصا
هوش مصنوعی: در ابتدا، اسب او با آرامش در فکر به حرکت درآمد و از مکان مقدس بیتالحرم به سمت بیتالمقدس رفت.
سبک، گنبد به گنبد شد روانه
ز بیتی تا به بیتی، خانه خانه
هوش مصنوعی: سبک و آزاد، از یک شعر به شعر دیگر و از یک خانه به خانهای دیگر میرود.
گذشت از هفت سیاره به یک دم
ز دوشش برج بلکه از شش جهت هم
هوش مصنوعی: در یک آن، از میان هفت سیاره عبور کرد و از دوشش برجی را برداشت، همچنین از شش سو نیز تأثیر پذیرفت.
ره از صف ملائک گشته صف صف
هم از رف برگذشت و هم ز رفرف
هوش مصنوعی: راهی که در آن فرشتگان سیر میکنند، به صفهای مختلف تقسیم شده و از اوج و بلندی عبور کرده است و همچنین از زیبایی و لطف الهی.
بسدره ماند هم پرواز والا
وز آنجا رفت بالا مرغ بالا
هوش مصنوعی: پرندهای که به اوج آسمان میرسد، درخت را پشت سر میگذارد و از آنجا به سمت بالا پرواز میکند.
رسید آنجا که نتوان گفت جائی
هوائی در گرفتش بی هوائی
هوش مصنوعی: به جایی رسید که دیگر نمیتوان گفت در آنجا حال و هوایی وجود دارد، زیرا او در بیحالی قرار گرفته است.
در آمد خازنی از وحدت آباد
جهت را شش خزینه داد بر باد
هوش مصنوعی: خازن (نگهبان) از سرزمین وحدت به سوی مقاصد مختلف میرود و در این سفر، شش گنجینه را به باد میدهد.
جهت چون پرده برد از پیش دیدار
جمالی بی جهات آمد پدیدار
هوش مصنوعی: زمانی که پردههای مانع از دیدن کنار رود، کنار زده شود، زیباییای که در همه جا وجود دارد، خود را نشان میدهد.
چو هستی نیست گشت از هست بی نیست
عیان شد هستی ای کوهست معنیست
هوش مصنوعی: وقتی که وجودی وجود ندارد، از وجودی که نیست، حقیقت وجود آشکار میشود. ای کوه، تو نماد معنایی هستی.
لقائی دید کانجا دیده شد گم
نه دیده بل همه هستی مردم
هوش مصنوعی: در دیداری که من داشتم، جایی را دیدم که آنجا نه تنها چشمها، بلکه تمام وجود انسانها به نوعی ناپدید شده بودند.
در آن حضرت چو خواهش را محل دید
همه مشکل به کار خویش حل دید
هوش مصنوعی: در آنجا که خواستهها به هدف میرسند، همه دشواریها به راحتی حل میشود.
گروه خویش را فریاد رس گشت
گران بار عنایت باز پس گشت
هوش مصنوعی: جمعی از افراد در کنار هم به یاری یکدیگر آمدند و به لطف الهی و رحمت خداوند، مشکلات و بارهای سنگینشان برطرف شد و به آرامش رسیدند.
از آن بخشش که دامانش گران کرد
ره آوردی به مسکینان روان کرد
هوش مصنوعی: از آن بخششی که جایگاهش بالا و با عظمت است، هدیهای برای نیازمندان فرستاده شد.
به یک قطره ز دریای الهی
فرو شست از همه امت سیاهی
هوش مصنوعی: از یک قطره از دریای الهی، از تمام انسانها و مکافات آنها کاسته شده است.
هزاران شکر یزدان را که ما را
سبرد آن فرخ ابر با حیا را
هوش مصنوعی: به خاطر هزاران نعمت خداوند سپاسگزاریم که ما را به این ابر خوشبرخورد و با حیا هدایت کرد.
که چون خورشید حشر آید به گرما
از آن بی سایه باشد سایه بر ما
هوش مصنوعی: زمانی که روز جزا (محشر) فرا برسد، گرما به حدی خواهد بود که سایهای وجود نخواهد داشت و سایه بر ما نخواهد بود.
خطابش سکه بر دینار خور زد
قمر را مهر و انشق القمر زد
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک صحنه زیبا و پر رمز و راز میپردازد. در این وصف، قمر (ماه) به زیبایی خورشید (مهر) میدرخشد و این درخشش و زیبایی باعث میشود که فضایی شگفتانگیز و شفاف به وجود آید. در واقع، این تصویر به ما احساس حیرت و زیبایی را منتقل میکند و به نوعی نمادین از یک تجربه عاطفی یا معنوی است.
سریر شرع، تخت پائدارش
به تختش چار عمده چار یارش
هوش مصنوعی: تخت حکومت دین، بر پایههای محکم و استوار بنا شده است و این پایهها به چهار دلیل اصلی و چهار یار و همراه خود تکیه دارد.
از آن هر چار ایمان سخت بنیاد
چنان کز چار عنصر آدمی زاد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ایمان به چهار اصل یا بنیاد محکم، همانند چهار عنصر اصلی تشکیلدهنده انسان است. به عبارت دیگر، این چهار ایمان به اندازهای محکم و بنیادین هستند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت، مشابه به اساسی که وجود انسان از آن ساخته شده است.
ابوبکر اول آن هم منزل غار
که دوم جای پیغمبر شدش یار
هوش مصنوعی: ابوبکر نخستین کسی بود که در غار حضور داشت و در آنجا همراه پیامبر شد.
عمر دوم، که بستد جان ز فرزند
که زنده کرد از آن عدل خداوند
هوش مصنوعی: وقتی که عمر دوم به پایان رسید و جانش از فرزندش گرفت، نشان داد که از عدل الهی دوباره زنده شده است.
سوم عثمان، دو صبح صدق را مهر
که گشت از مهر قرآن روشنش چهر
هوش مصنوعی: در این بیت، به مقام و جایگاه سومین خلیفه اسلامی، عثمان، اشاره شده است. او چهرهای درخشان و معصوم دارد که با دو حقیقت بزرگ و والا، یعنی صبح صدق و محبت قرآن، مزین شده است. به عبارتی دیگر، عثمان دارای ویژگیهایی است که او را در میان دیگران متمایز و دارای نور و روشنی میکند.
چهارم حیدر آن در هر هنر فرد
فقیه و عالم و مرد و جوان مرد
هوش مصنوعی: حیدر در هر یک از هنرها و علمها فردی برتر و دانشمند است، هم در میان افراد بزرگسال و هم در میان جوانان.
دگر یاران که سیارات نوراند
امم را پیشوای راه دوراند
هوش مصنوعی: دوستان دیگر که مانند سیارهها روشن و نورانی هستند، اما خودشان فقط راهنمایی برای ما در مسیرهای دور به شمار میروند.
ز ما بادا درود بی کرانه
فراوان خاک بوس چاکرانه
هوش مصنوعی: از ما سلام و درود فراوانی به سوی شما میرسد، همراه با عشق و ارادت عمیق.
نخست اندر جناب مصفائی
کزو دارد دل ما روشنائی
هوش مصنوعی: نخستین بار که به حضور شخصی پاک و باصفات میرسیم، از صفات او دل ما پر از روشنایی و روشنی خاطر میشود.
پس اندر خدمت آن پاک جانان
که بودند آن ملک را هم عنانان
هوش مصنوعی: پس در خدمت آن جان پاک هستیم که آن ملک نیز از همان نوع است.
مبادا جان ما بی یادشان شاد!
همیشه یادشان در جان ما باد!
هوش مصنوعی: مراقب باش که زندگی ما بدون یاد آنها شاد نباشد! همیشه یاد آنها در دل ما باقی بماند!
حاشیه ها
1403/04/10 22:07
بهروز پیلتن
جانم فدای چهار یار با وفای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اصحابه وسلم
ابوبکر و عمر عثمان و حیدر رضوان الله تعالی علیهم اجمعین