گنجور

شمارهٔ ۵۵ - تجنیس

باش به کامم که به کام توام
زنده و نازنده به نام توام
حکمت و حکمش که ندارد زوال
هم ز خلل خالی و هم از خیال
بر در تو آمده‌ام شرمسار
از شر من در گذر و در گزار
اشتر پویندهٔ پولاد پای
کوه نما از تن کوهان نمای
ابر شده کوه بلند از شکوه
برق شده بر سر او تیغ کوه
آب معانی ز دلم زاد زود
آتش طبعم به قلم داد دود

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باش به کامم که به کام توام
زنده و نازنده به نام توام
هوش مصنوعی: باش و زندگی کن به خاطر خوشحالی من، چرا که من برای خوشحالی تو زندگی می‌کنم و وجود من وابسته به نام توست.
حکمت و حکمش که ندارد زوال
هم ز خلل خالی و هم از خیال
هوش مصنوعی: حکمت و دستورات آن همیشه باقی و پایدار هستند و هیچ گونه نقص یا خیالی در آن‌ها وجود ندارد.
بر در تو آمده‌ام شرمسار
از شر من در گذر و در گزار
هوش مصنوعی: من با شرمندگی به درگاه تو آمده‌ام، لطفا از خطاهایم بگذر و مرا بپذیر.
اشتر پویندهٔ پولاد پای
کوه نما از تن کوهان نمای
هوش مصنوعی: گاو نر در حال حرکت، پاهای قوی و محکمی دارد و به نوعی قدرت و استحکام خود را در برابر کوه‌ها نشان می‌دهد.
ابر شده کوه بلند از شکوه
برق شده بر سر او تیغ کوه
هوش مصنوعی: ابر به خاطر شدت بارش، به شکل کوه بلندی درآمده و در اوج خود، برق به مانند تیری بر فراز آن کوه می‌درخشد.
آب معانی ز دلم زاد زود
آتش طبعم به قلم داد دود
هوش مصنوعی: چشمه‌های معنا در دل من فوران کرده و آتش شوق و هیجانم از نوشتن به وجود می‌آید.