شمارهٔ ۲۷ - (کیقباد از دیدن برادر خود کیکاوس شادمان شد)
شاه به رویش چو نظر کرد چست
دید دران آئینه خود را درست
گرم فرو جست ز تخت بلند
کرد به آگوش تن ارجمند
داشت به آغوش خودش تا به دیر
سیر نشد، چون شود از عمرسیر؟!
شمارهٔ ۲۶ - (ناصرالدین محمود فرزند کهتر خود کیکاوس را با تحایف فرستاد): پادشه شرق، که آن مژده یافتشمارهٔ ۲۸ - ملاقات پدر و پسر لحظهٔ قران السعدین: روز چو آخر شد و گرما گذشت
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاه به رویش چو نظر کرد چست
دید دران آئینه خود را درست
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه به او نگاه کرد، در آینهی او تصویری از خود را به وضوح دید.
گرم فرو جست ز تخت بلند
کرد به آگوش تن ارجمند
هوش مصنوعی: وقتی او از تخت بلند آمد و به آغوش بدن ارزشمندش پیوست.
داشت به آغوش خودش تا به دیر
سیر نشد، چون شود از عمرسیر؟!
هوش مصنوعی: تا زمانی که در آغوشش بود، حس آرامش داشت و به دلخواهش مشغول بود، اما وقتی زمان سپری شد، آیا دیگر عمرش به سر نخواهد آمد؟