شمارهٔ ۲۶ - (ناصرالدین محمود فرزند کهتر خود کیکاوس را با تحایف فرستاد)
پادشه شرق، که آن مژده یافت
روش ، چو خورشید زمشرق، بتافت
روی به کاووس کی آورد و گفت
تا شود آن ماه بخورشید جفت
سوی برادر شود آراسته
با سپه و کوکبهٔ و خواسته
جست، پی هدیه نصیحت گران
دیده فروز همه قیمت گران
جامه هندی که ندانند نام
از تنگی تن بنماید تمام
عود به خروار قرنفل به من
خرمنی از نافهٔ مشک ختن
عنبر و کافور معنبر سرشت
صندل خالص چو درخت بهشت
سر به فلک برده بسی ژنده پیل
کوه گران را به قیامت دلیل
داد به شهزاده و کردش روان
ساخته با کوکبهٔ خسروان
شمارهٔ ۲۵ - جواب پسر: ای شهٔ مشرق شده چون آفتابشمارهٔ ۲۷ - (کیقباد از دیدن برادر خود کیکاوس شادمان شد): شاه به رویش چو نظر کرد چست
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.