شمارهٔ ۲۴ - پیام پدر
ای ز نسب گشته سزای سریر
ور پسری ، همچو پدر بی نظیر
چشم منی !هیچ غباری میار
دیده نشاید که بود پرغبار
تاتو ندانی که درین جستجوی
از پی ملک ست مرا گفتگوی
گر چه توانم ز تو این پا یه برد
از تو ستانم ، بکه خواهم سپرد ؟
بهر خدا صورت خویشم نمای
روی مگردان و بترس از خدای
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.