گنجور

شمارهٔ ۲۴ - پیام پدر

ای ز نسب گشته سزای سریر
ور پسری ، همچو پدر بی نظیر
چشم منی !هیچ غباری میار
دیده نشاید که بود پرغبار
تاتو ندانی که درین جستجوی
از پی ملک ست مرا گفتگوی
گر چه توانم ز تو این پا یه برد
از تو ستانم ، بکه خواهم سپرد ؟
بهر خدا صورت خویشم نمای
روی مگردان و بترس از خدای

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ز نسب گشته سزای سریر
ور پسری ، همچو پدر بی نظیر
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر نسب و خویشاوندت بر تخت قدرت نشسته‌ای، همانند پدرت بی‌نظیر و استثنایی هستی.
چشم منی !هیچ غباری میار
دیده نشاید که بود پرغبار
هوش مصنوعی: ای چشمی که باعث روشنی چشم من هستی! هیچ نوع غباری نباید در دیده‌ی تو باشد که باعث کدر شدنش شود.
تاتو ندانی که درین جستجوی
از پی ملک ست مرا گفتگوی
هوش مصنوعی: اگر نمی‌دانی که در این جستجو به دنبال چه چیز هستم، باید بدان که صحبت من درباره‌ یک مقام یا موقعیت ارزشمند است.
گر چه توانم ز تو این پا یه برد
از تو ستانم ، بکه خواهم سپرد ؟
هوش مصنوعی: هرچند می‌توانم از تو فاصله بگیرم و خواسته‌هایم را بگیرم، اما می‌خواهم به تو اعتماد کنم و همه‌چیز را به تو بسپارم.
بهر خدا صورت خویشم نمای
روی مگردان و بترس از خدای
هوش مصنوعی: برای خدا، چهره‌ام را نشان بده و رویت را برمگردان و از خدا بترس.