گنجور

شمارهٔ ۲۲ - پیام پدر

ای سر از آئین وفا تافته !
وز تو دلم تافتگی یافته !
گر چه به غیبت شدئی کینه توز
رنجه چه‌داری به حضورم هنوز
با چو منی ، دور کن از سر منی
چون به صفت من توام و تو منی
گر کمر کینه کنی استوار
پیش تو بیش از تو درایم به کار
ور به مدارا کشد این گفت و گوی
نیز نتابم ز وفای تو روی
لیک بشرطی که درین رای من
جای پدر گیرم و تو جای من

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای سر از آئین وفا تافته !
وز تو دلم تافتگی یافته !
هوش مصنوعی: ای کسی که از اصول وفا سرشار هستی! و از تو دلم روشن و خوشحال شده است!
گر چه به غیبت شدئی کینه توز
رنجه چه‌داری به حضورم هنوز
هوش مصنوعی: اگرچه در غیبت به سر می‌بری و از من کینه داری، اما هنوز هم در حضورم آزار و رنجی احساس می‌کنم.
با چو منی ، دور کن از سر منی
چون به صفت من توام و تو منی
هوش مصنوعی: با وجود اینکه تو شبیه من هستی و در واقع، بخشی از وجود من هستی، دوری از من را برایم آسان کن.
گر کمر کینه کنی استوار
پیش تو بیش از تو درایم به کار
هوش مصنوعی: اگر کینه را با استواری در خود نگه‌داری، من نیز برای تو از آنچه در توان دارم بیشتر تلاش می‌کنم.
ور به مدارا کشد این گفت و گوی
نیز نتابم ز وفای تو روی
هوش مصنوعی: اگر این گفت‌وگو هم با مدارا ادامه یابد، از وفای تو روی بر نخواهم گردانید.
لیک بشرطی که درین رای من
جای پدر گیرم و تو جای من
هوش مصنوعی: اما به شرطی که در این نظر من، تو به جای من و من به جای پدرم قرار بگیرم.