شمارهٔ ۲۱ - جواب پسر
گفت به حاجب که بشه باز پوی
خدمت من گوی و پس آنگه بگوی
با منت از بهر تمنای ملک
خام بود پختن سودای ملک
پختهای آخر ! دم خامان مزن
من زتو زادم! نه تو زادی زمن
ملک به میراث نیابد کسی
تا نزند تیغ برایش بسی
نیستم آن طفل که دیدی نخست
بالغ ملکم به بلاغت درست
خرد مخوانم که ز دور زمن
داد خدا دور بزرگی به من
جز تو کسی گر دم این در زدی ،
سرزنش تیغ منش سر زدی
لیک تویی چون به پی این سریر
من ندهم ، گر تو توانی بگیر !
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت به حاجب که بشه باز پوی
خدمت من گوی و پس آنگه بگوی
هوش مصنوعی: به حاجب گفت که برو و پیام مرا به خدمت برسان و پس از آن، نتیجه را برای من بگو.
با منت از بهر تمنای ملک
خام بود پختن سودای ملک
هوش مصنوعی: با کمک و لطفی که به خاطر آرزوی حکومت میشود، دلباختهی خوشبختی و سروری در درونش آماده است.
پختهای آخر ! دم خامان مزن
من زتو زادم! نه تو زادی زمن
هوش مصنوعی: تو که در کار خود به تجربه و مهارت رسیدهای، پس چرا به کسانی که هنوز نارس و ناپختهاند، انتقاد میکنی؟ من از تو به وجود آمدهام، نه تو از من.
ملک به میراث نیابد کسی
تا نزند تیغ برایش بسی
هوش مصنوعی: هیچکس به ارث نمیبرد پادشاهی را مگر اینکه برای آن جهاد و تلاش بسیار کند.
نیستم آن طفل که دیدی نخست
بالغ ملکم به بلاغت درست
هوش مصنوعی: من آن کودک نیستم که در ابتدا دیدی؛ اکنون به کمال و بلوغ رسیدهام و از نظر بلاغت به استادی دست یافتهام.
خرد مخوانم که ز دور زمن
داد خدا دور بزرگی به من
هوش مصنوعی: من به عقل و دانش خود تکیه نمیکنم، زیرا خداوند به دور از زمان، نعمتی بزرگ به من عطا کرده است.
جز تو کسی گر دم این در زدی ،
سرزنش تیغ منش سر زدی
هوش مصنوعی: اگر غیر از تو کسی به این در نزدیک شود، تندخویی و تندی من متوجه او خواهد شد.
لیک تویی چون به پی این سریر
من ندهم ، گر تو توانی بگیر !
هوش مصنوعی: اما تو همچون این تخت سلطنت در پی من نمیآیی، اگر تو توانایی داری، آن را بگیر!