شمارهٔ ۲ - مگر آرزوی دیدن ما در و دوستان و خویشان او را باز به دهلی آورد:
من ز پی شرم خداوند خویش
رفته ز جای خود و پیوند خویش
مادر من پیرزن سبحه سنج
مانده به دهلی ز فراقم به رنج
روز و شب از دوری من بیقرار
سوختهٔ داغ من خام کار
حال خود ونامهٔ امیدوار
باز نمودم به خداوند گار
داد اجازت به رضای تمام
تا نهم اندر رهٔ مقصود گام
خرچ رهم زان کف دریا اثر
گرم روان کرد دو کشتی زر
تا زچنان بخشش مفلس پناه
شکرکنان پای نهادم به راه
شوق کشان کرد گریبان من
گریه زده دست به دامان من
حامل خون کرد غم مادرم
زاد همین بود به راه اندرم
قطع کنان راه چوپیکان تیز
بلکه چوتیر آمد اندر گریز
یک مه کامل بکشیدم عنان
راه چنین بودو کشش آن چنان
هم چو مه عید خوش وشاد بهر
درمه ذیقعده رسیدم به شهر
خنده زنان همچو گل بوستان
چشم گشادم به رخ دوستان
مرغ خزان دیده به بستان رسید
تشنهٔ به سرچشمهٔ حیوان رسید
مرده دل از حال پریشان خویش
زنده شد از دیدن خویشان خویش
دیده نهادم به هزاران نیاز
بر قدم مادر آژرم ساز
مادر من خستهٔ تیمار من
چون نظر افگند به دیدار من
پرده ز روی شفقت بر گرفت
اشک فشانان ببرم در گرفت
داد سکونی دل آشفته را
کرد وفا نذر پذیرفته را
شمارهٔ ۱ - امیر خسرو در قرآن السعدین شرح میدهد که چون سلطان به «خان جهان» اقطاع «اوده»را عطا کرد ، وی با «خان جهان» در انجا ماند: با علم فتح دران راه دورشمارهٔ ۳ - سلطان کیقباد، گر چه جوان عشرت پسند و عیاش بود مگر از فهم شعر بی بهره نبود وامیر خسرو را صله داد و مکلف به نظم آوردن شرح دیدار او سال پیش بین پسر و پدر (کیقباد و ناصرالدین محمود) نمود، زیرا امیر خسرو خود گواه آن وقایع بود که، آن زمان سبب استحکام اوضاع سلطنت هند گردید در قران السعدین میگوید:: بعد دو روزی که رسیدم ز راه
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من ز پی شرم خداوند خویش
رفته ز جای خود و پیوند خویش
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و احترام به خداوند، من از جایگاه و ارتباط خود دور شدهام.
مادر من پیرزن سبحه سنج
مانده به دهلی ز فراقم به رنج
هوش مصنوعی: مادر من که حالا سالخورده شده است، در روستا همچنان با درد جدایی من زندگی میکند و به یاد من همیشه در حال دعا و زمزمه است.
روز و شب از دوری من بیقرار
سوختهٔ داغ من خام کار
هوش مصنوعی: من در روز و شب به خاطر دوریام بیتاب و ناآرامم و مانند آتشی که از شدت داغی میسوزد، در حال سوختن هستم.
حال خود ونامهٔ امیدوار
باز نمودم به خداوند گار
هوش مصنوعی: در حال و هوای خودم و نامهی امیدوارانهای که به خدا نوشتم، وضعیتام را بیان کردم.
داد اجازت به رضای تمام
تا نهم اندر رهٔ مقصود گام
هوش مصنوعی: اجازهام را به کاملترین خواستهها میدهم تا در مسیر رسیدن به هدفم قدم بردارم.
خرچ رهم زان کف دریا اثر
گرم روان کرد دو کشتی زر
هوش مصنوعی: خرچ رهم زان کف دریا اثر گرم روان کرد دو کشتی زر به این معنی است که دریا با موجها و کفهایش تأثیری گرم و زنده بر دو کشتی طلایی گذاشت و آنها را به حرکت درآورد. به عبارتی، دریا با قدرت و زیباییاش، این کشتیهای ارزشمند را به جلو میبرد.
تا زچنان بخشش مفلس پناه
شکرکنان پای نهادم به راه
هوش مصنوعی: من به خاطر آن بخشش عظیم، که حتی بیچیزان را نیز پناه میدهد، به شکرگزاری پا در طریق حق گذاشتهام.
شوق کشان کرد گریبان من
گریه زده دست به دامان من
هوش مصنوعی: شوق و هیجان باعث شد که گریبانم را بگیرم و در حالتی از اندوه، دستم را به دامن کسی بزنم.
حامل خون کرد غم مادرم
زاد همین بود به راه اندرم
هوش مصنوعی: غم مادرم باعث شد که من هم به همین وضعیت دچار شوم و با درد و رنج به راه بیفتم.
قطع کنان راه چوپیکان تیز
بلکه چوتیر آمد اندر گریز
هوش مصنوعی: به راه چابک زمانه بساطی برپا کن، تا در لحظهای که شتابان به سمت فرار میآیند، راه را برایشان مسدود کنی.
یک مه کامل بکشیدم عنان
راه چنین بودو کشش آن چنان
هوش مصنوعی: من به تمامقد حرکت کردم و سلسلهای از هدفها را به جلو بردم، اینگونه بود و نیرویی که مرا به این سمت کشید، اینچنین بود.
هم چو مه عید خوش وشاد بهر
درمه ذیقعده رسیدم به شهر
هوش مصنوعی: مانند ماه، خوش و شاداب به عید ذیقعده رسیدم به شهر.
خنده زنان همچو گل بوستان
چشم گشادم به رخ دوستان
هوش مصنوعی: با لبخند شاداب مانند گلهای باغ، به چهره دوستانم نگاه میکنم.
مرغ خزان دیده به بستان رسید
تشنهٔ به سرچشمهٔ حیوان رسید
هوش مصنوعی: پرندهای که در فصل پاییز زندگی کرده، به باغ رسید و تشنه به آب زندگیساز شد.
مرده دل از حال پریشان خویش
زنده شد از دیدن خویشان خویش
هوش مصنوعی: دل مرده و بیاحساس او با دیدن کسانی که به آنها علاقه دارد، جان تازهای گرفت و دوباره زنده و سرزنده شد.
دیده نهادم به هزاران نیاز
بر قدم مادر آژرم ساز
هوش مصنوعی: چشمم را به هزاران خواسته و آرزو به پاهای مادر آژرم میدوزم.
مادر من خستهٔ تیمار من
چون نظر افگند به دیدار من
هوش مصنوعی: مادرم وقتی به من نگاه میکند، از مراقبت و دلسوزیاش خسته و نگران است.
پرده ز روی شفقت بر گرفت
اشک فشانان ببرم در گرفت
هوش مصنوعی: بر اثر محبت و عشق، دل من به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و در حالی که اشکهایش میریزد، حالت عاطفی عمیقی بر من غلبه کرده است.
داد سکونی دل آشفته را
کرد وفا نذر پذیرفته را
هوش مصنوعی: دل بیقرار و آشفته، در آرامشی که به ما داده شده، به فردی که وعده وفا داده، دیانت و اطمینان مییابد.