گنجور

بخش ۹ - حکایت شبانی که از غایت همّت‌، تیغ را آیینه وجاهت و قلم را عمدهٔ دولت خود ساخت

گویند که در عرب، جوانی
بوده‌ست ز نسبت شبانی
بختش چو به اوج رهبری داشت
همّت به فلک برابری داشت
زان پیشه کز اصل کار بودش
اقبال رهی دگر نمودش
زان شیردلی که داشت با خویش
آلوده نشد به چربی میش
رفتی پدرش چو مستمندان
دنبال چرای گوسپندان
او سبق امید کرده بر کار
در درس ادب شدی به تکرار
چون حرف قلم درست کردی
دامن به سلاح چست کردی
تا یافت از آن هنر پرستی
در هر دو هنر تمام‌دستی
روزی پدرش به پرده در گفت:
کای جان تو گشته با خرد جفت
نو شد چو شکوفهٔ جوانی
از جفت گریز نیست‌، دانی
گر فرمایی ز همسری چند
خواهیم بتی، سزای پیوند؟
گفتا که: چو کردنی است کاری
جفت از نسب خلیفه باری
گفتش پدر: ای سلیم خود‌رای
ز اندازهٔ خود برون منه پای
گیرم که دهندت آنچه دل خواست
بی خواسته، کار چون شود راست؟
نقد سری و سواری‌ات کو؟
و اسباب عروس‌داری‌ات کو؟
آورد جوان دولت‌اندیش
شمشیر و قلم نهاد در پیش
گفت: ار سبب دگر ندارم
این هر دو، نه بس کلید کارم؟
گویند به همّت‌، آن جوانمرد
شد برتر از انکه آرزو کرد
دولت چو بر او فکند سایه
شد محتشمی بلند‌پایه

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گویند که در عرب، جوانی
بوده‌ست ز نسبت شبانی
هوش مصنوعی: می‌گویند در عربستان جوانی وجود داشته که به شغل چوپانی نسبت داشته است.
بختش چو به اوج رهبری داشت
همّت به فلک برابری داشت
هوش مصنوعی: زمانی که بخت او به اوج رسید و خود را در مرتبه رهبری دید، تلاش و اراده‌اش به حدی بود که با آسمان برابری می‌کرد.
زان پیشه کز اصل کار بودش
اقبال رهی دگر نمودش
هوش مصنوعی: به خاطر شغلی که از ابتدا برایش موفقیت به ارمغان آورده بود، راهی دیگر برایش گشوده شد.
زان شیردلی که داشت با خویش
آلوده نشد به چربی میش
هوش مصنوعی: از آن دلیر مردی که با خود همراه بود، تحت تاثیر وسوسه‌های ناپسند قرار نگرفت و به زشتی‌های زندگی دچار نشد.
رفتی پدرش چو مستمندان
دنبال چرای گوسپندان
هوش مصنوعی: او مانند پدرش به دنبال مراحلی رفت که به مستمندان تعلق دارد، همچون کسی که در جستجوی چراگاه گوسفندان است.
او سبق امید کرده بر کار
در درس ادب شدی به تکرار
هوش مصنوعی: او امیدوارانه به انجام کارهایش پرداخته و با تکرار، در درس ادب پیشرفت کرده است.
چون حرف قلم درست کردی
دامن به سلاح چست کردی
هوش مصنوعی: زمانی که با کلام و نوشتهٔ خود به درستی برخورد کردی، خود را برای دفاع و مبارزه آماده کرده‌ای.
تا یافت از آن هنر پرستی
در هر دو هنر تمام‌دستی
هوش مصنوعی: او از آن هنر عظیم بهره‌مند شد و در هر دو هنر به کمال رسید.
روزی پدرش به پرده در گفت:
کای جان تو گشته با خرد جفت
هوش مصنوعی: یک روز پدرش به او گفت: ای جان، تو با اندیشه و عقل خود هم‌نوا شده‌ای.
نو شد چو شکوفهٔ جوانی
از جفت گریز نیست‌، دانی
هوش مصنوعی: وقتی جوانی تازه شکوفه می‌زند، نمی‌توان از دلبستگی‌هایش فرار کرد، آیا این را می‌دانی؟
گر فرمایی ز همسری چند
خواهیم بتی، سزای پیوند؟
هوش مصنوعی: اگر اجازه بدهی، از بین زنان چند نفر را انتخاب خواهیم کرد تا شریک زندگی تو شوند. آیا این ارتباط سزاوار است؟
گفتا که: چو کردنی است کاری
جفت از نسب خلیفه باری
هوش مصنوعی: او گفت: وقتی کاری باید انجام شود، بهتر است که از نسب خلیفه بهره‌مند باشی.
گفتش پدر: ای سلیم خود‌رای
ز اندازهٔ خود برون منه پای
هوش مصنوعی: پدر به سلیم گفت: ای سلیم، خودرأی، از حد و مرز خود فراتر نرو.
گیرم که دهندت آنچه دل خواست
بی خواسته، کار چون شود راست؟
هوش مصنوعی: حتی اگر به تو آنچه را که می‌خواهی بدهند، بدون اینکه خودت بخواهی، چه فایده‌ای دارد؟ کارها چگونه درست خواهد شد؟
نقد سری و سواری‌ات کو؟
و اسباب عروس‌داری‌ات کو؟
هوش مصنوعی: کجاست آن دارایی و قدرتی که برای زندگی بهتر و شادی‌هایت نیاز داری؟ کجا هستند چیزهایی که تو را به خوشی و موفقیت می‌رسانند؟
آورد جوان دولت‌اندیش
شمشیر و قلم نهاد در پیش
هوش مصنوعی: جوانی که دارای فکر و تدبیر است، شمشیر و قلم را به پیش می‌گذارد.
گفت: ار سبب دگر ندارم
این هر دو، نه بس کلید کارم؟
هوش مصنوعی: گفت: اگر دلیلی دیگر ندارم برای این دو کار، آیا همین که کلید کار من نیست کافی نیست؟
گویند به همّت‌، آن جوانمرد
شد برتر از انکه آرزو کرد
هوش مصنوعی: می‌گویند با تلاش و پشتکار، آن جوانمرد به جایگاهی رسید که فراتر از آرزوهایش بود.
دولت چو بر او فکند سایه
شد محتشمی بلند‌پایه
هوش مصنوعی: زمانی که نعمت و خوشبختی به کسی روی می‌آورد، او به جایگاه والایی دست می‌یابد و از احترام و بزرگی برخوردار می‌شود.