برگردان به زبان ساده
خوانندهٔ حرف آشنایی
زین گونه کند سخن سرایی
هوش مصنوعی: کسی که به خوبی صحبت میکند و با تسلط بر واژهها آشناست، به این شکل به بیان افکار و احساسات خود میپردازد.
کان پیر جگر کباب گشته
وز بادهٔ غم خراب گشته
هوش مصنوعی: یک مرد سالخورده که دلی آکنده از درد دارد، از شدت غم و مشکلاتش به حالت پریشان و خراب درآمده است.
چون زد در عروس نومید
شد ساختهٔ گزند جاوید
هوش مصنوعی: زمانی که بلا به عروس (نماد زیبایی و خوشاقبالی) حمله کرد، از آنچه که ساخته شده بود، امید به آینده رخت بربست و به نابودی دچار شد.
شد در پی آنکه تا چه سازد
کان عاشق خسته را نوازد
هوش مصنوعی: در پی این است که ببیند چه کاری میتواند انجام دهد تا آن عاشق خسته را آرام کند و به او تسلی بخشد.
کرد آنچه ز چاره کردنی بود
نامد به کفش کلید مقصود
هوش مصنوعی: او هر کاری که میتوانست انجام داد، اما موفق به رسیدن به هدفش نشد.
چون از طرفی نیافت یاری
بر میر قبیله شد به زاری
هوش مصنوعی: زمانی که از یک سمت یاری نیافت، به سراغ رئیس قبیله رفت و با دلتنگی از او کمک خواست.
نوفل، ملکی بد، آدمی خوی
آزاده و مهربان و دل جوی
هوش مصنوعی: نوفل، یک سرزمین ناپسند و بد است، اما انسانهای آن دارای شخصیتهای آزاده و مهربان هستند و دلهایی پر از محبت دارند.
از کش و مکش دل ستم کار
در سلسلهٔ بتی گرفتار
هوش مصنوعی: دل مظلوم و زجرکشیدهای که در اسارت عشق یک معشوق قرار دارد، همچنان به کشمکش و جدالهای درونی خود ادامه میدهد.
هم زحمت عاشقی کشیده
هم شربت عاشقان چشیده
هوش مصنوعی: او هم برای عشق زحمت کشیده و هم طعم شیرین عشق را چشیده است.
افسانهٔ قیس، کاتش افروخت
هر لحظه همی شنید و میسوخت
هوش مصنوعی: افسانه قیس باعث میشد که او هر لحظه در آتش عشق بسوزد و در عین حال داستان عشقش را بشنود.
چون حالت پیر دید حالی
کرد از بد و نیک خانه خالی
هوش مصنوعی: زمانی که پیرمرد حالش را دید، از بدیها و خوبیها یاد کرد و تصمیم گرفت که خانهاش را خالی کند.
بنواخت به لطف و راز پرسید
وان قصه که داشت باز پرسید
هوش مصنوعی: او با مهربانی به من توجه کرد و به آرامی از من سوال کرد. سپس دوباره دربارهی داستانی که گفته بودم، پرسش کرد.
پیر از جگر شکایت اندود
دم بر زد و کرد خانه پر دود
هوش مصنوعی: پیر، با دل پر از ناراحتی، شروع به صحبت کرد و به تدریج فضای خانه را پر از غم و اندوه کرد.
چون کار فتادگان به زاری
جست از پی آن رمیده یاری
هوش مصنوعی: زمانی که انسانهای درمانده و گرفتار در مشکلات به زاری و التماس میپردازند، به دنبال یاری و کمک از آن کسی هستند که از آنان دور شده است.
او خود غم او ز پیش دانست
وان مصلحت، آن خویش دانست
هوش مصنوعی: او خودش به خوبی میدانست که غم و اندوه او از کجا نشأت گرفته و همچنین به مصلحت و خیر خود نیز آشنا بود.
قاصد طلبید و داد پیغام
سوی پدر بت گل اندام:
هوش مصنوعی: فرستادهای را خواست و پیام را به سوی پدرش، که آن معشوق زیبا بود، فرستاد.
کاندیشهٔ آن کند کی بی گفت
دیوانه به ماه نو شود جفت
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که کسی در تفکر خود به آن مرحله برسد که بدون گفتوگو و مشورت با یک فرد دیوانه، به درک درستی از موضوعی برسد؟ مانند این است که در شب ماه نو، دو نفر در کنار هم قرار بگیرند و از نور ماه بهرهمند شوند، در حالی که هیچ نوری وجود ندارد.
گر گفت دگر بود درین زیر
گویم سخن از زبان شمشیر
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که موضوع دیگری در زیر وجود دارد، من از زبان شمشیر صحبت میکنم.
شد پیک و پیام برد در حال
تا شد شنونده بر دگر حال
هوش مصنوعی: پیام آور آمد و پیامی را منتقل کرد، در حالی که شنونده تغییر حالت داد و به موضوع دیگری توجه کرد.
بگشاد زبان چو آتش تیز
پس گفت جوابی آتش انگیز:
هوش مصنوعی: زبانش را به سرعت باز کرد و جواب جانسوزی را بیان کرد.
کاندازه کرا بود، درین راز،
کز پردهٔ ما بر آرد آواز؟
هوش مصنوعی: در این راز بزرگ، چه کسی میتواند به اندازهٔ ما صدای خود را از پشت پرده بیرون بیاورد؟
کاری که ز نسبتش جداییست
کوشیدن آن نه نیک راییست
هوش مصنوعی: اگر کار و عملی باعث جدایی از چیزی شود، تلاش برای انجام آن کار نه کار خوبی است و نه نتیجه مطلوبی خواهد داشت.
کرباس تو گر چه دلپذیرست
پیوند حریر با حریرست
هوش مصنوعی: پارچه کرباسی اگرچه زیبا و دلچسب است، اما ارتباط بین پارچه حریر و حریر دیگر هم تأثیرگذار و مهم است.
گر مهتر ماست نوفل گرد
مهتر نکند ستیزه با خرد
هوش مصنوعی: اگر رئیس ما نوفل است، در مقابل او نباید با عقل و خرد به چالش بپردازیم.
زان گونه زبون نهایم ما نیز
کارزد گل ما به نرخ گشنیز
هوش مصنوعی: ما هم از آن نوع نیستیم که به سادگی تسلیم شویم؛ بلکه توانایی و ارزش ما بالاتر از آن است که به یک قیمت ناچیز فروخته شویم.
چندان غم جان و تن توان خورد
کز پرده برون سخن توان برد
هوش مصنوعی: انسان میتواند تا حد زیادی از درد و مشکلات روحی و جسمی رنج ببرد، اما زمانی که از محدودیتها و موانع خود خارج شود، میتواند به بیان احساسات و افکارش بپردازد.
فرمان ده، اگر بدین بهانه،
ما را به بدی کند نشانه
هوش مصنوعی: اگر تو به بهانهای فرمان دهی که ما را به بدی معرفی کنی، این خود نشانهای از ناپسند بودن عمل تو خواهد بود.
ما نیز به کوشش صوابش
معذور بودیم در جوابش!
هوش مصنوعی: ما هم در پاسخ به او به خاطر تلاش صحیحش عذر داشتیم.
پیک آمد و باز داد پاسخ
نوفل ز غضب شد آتشین رخ
هوش مصنوعی: پیامآور رسید و پاسخی که نوفل داده بود را بازگو کرد. نوفل از خشم صورتش مانند آتش درخشان شد.
لشکر طلبید و بارگی خواست
بیرون قبیله شد صف آراست
هوش مصنوعی: او سپاهیان را فراخواند و خواست که از قبیله بیرون بروند و صف خود را منظم کردند.
خویشان صنم، که آن شنیدند
شان نیز به کین برون دویدند
هوش مصنوعی: زمانی که خویشان معشوق این را شنیدند، به خاطر نفرت و کینهای که داشتند، به سرعت به بیرون شتافتند.
گشت از دو طرف روانه شمشیر
وآویخت به حمله شیر با شیر
هوش مصنوعی: از دو سو شمشیرها به حرکت درآمدند و شجاعانه به جان هم حمله کردند.
هر تیغ زنی، به خنجر و خشت
سرها همه میدرود و میکشت
هوش مصنوعی: هر شمشیری که به سمت سرها میزند، به کنار آن خنجر و سنگ هم موجب آسیب و فروپاشی میشود.
مرگ آمد و جان ز سینه میروفت
بر نغمهٔ تیر، پای میکوفت
هوش مصنوعی: مرگ نزدیک شده و جان از بدن خارج میشود، در حالی که موسیقی دلانگیزی پخش میشود و او با هر گام خود بر زمین میکوبد.
بر رسم عرب به جهد و ناورد
میکرد ستیزه مرد با مرد
هوش مصنوعی: طبق سنت عرب، مردان در مبارزه و ستیز با یکدیگر تلاش و کوشش میکردند.
شمشیر کشیده هر دلیری
نوفل به میان چو تند شیری
هوش مصنوعی: هر دلیری که در میدان جنگ وارد میشود، همچون شیری تند و بیباک است که شمشیرش را بیرون کشیده و آماده نبرد است.
هر سو که فگند تیغ پولاد
کرد از سر مرد، گردن آزاد
هوش مصنوعی: هرکجا که تیغ پولادین به سوی مردان فرود آمد، سرهای آزاد و سربلند بر میخیزند.
زان کینه که بی دریغ میرفت
یک هفته دو رویه تیغ میرفت
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت و کینهای که وجود داشت، یک هفته با دو لبهی تند تیغ در حرکت بود.
خلقی سوی لعبت حصاری
تنگ آمد از آن ستیزهکاری
هوش مصنوعی: مردم به خاطر زیبایی و جذابیت تو به دور تو حصاری تنگ ایجاد کردند و این به خاطر جدال و دلخوریهایی است که بین آنها وجود دارد.
گفتند به اتفاق پیران
در، سوخته به، که خانه ویران
هوش مصنوعی: پیران قبیله با هم به این نتیجه رسیدند که خانهاش به کلی ویران شده و از بین رفته است.
چون فتنهٔ ما برون زد این تاب
آن به که کنیم فتنه در خواب
هوش مصنوعی: زمانی که آشفتگی و بلوا در وجود ما بروز کند، بهتر آن است که به آرامی آن را کنترل کنیم تا در خواب و خاموشی نمانیم و دچار تفرقه و پریشانی نشویم.
خیزیم و سبک ز خون لیلی
در خاک روان کنیم سیلی
هوش مصنوعی: برمیخیزیم و به راحتی از خونی که برای لیلی ریخته شده، بر خاک جاری میسازیم.
آفت ز جهان چو گشت گم نام،
غوغا، ز دو سوی، گیرد آرام
هوش مصنوعی: وقتی نام آفت از دنیا گم میشود، از هر دو طرف صدایی به پا میشود، اما آرامش برقرار میشود.
هم رخنهٔ فتنه بسته گردد
هم دل ز گزند رسته گردد
هوش مصنوعی: اگر مشکل و فتنهای برطرف شود، دلها هم از آسیب و آسیبپذیری نجات مییابند.
مجنون که از آن خبر شد آگاه
بر زد ز درون دل یکی آه
هوش مصنوعی: مجنون وقتی از عشق خود باخبر شد، از عمق دلش آهی کشید.
بر میر سپه دوید جوشان
چون سیل که در رسد خروشان
هوش مصنوعی: سوار جنگی به سرعت و با هیجان به جلو میتازد، مانند سیلی که با شدت و قدرت به سمت مقصدش حرکت میکند.
بگرفت عنان مرکبش سخت
میسوخت ز خامکاری بخت
هوش مصنوعی: راندن مرکب خود را با شدت آغاز کرد و از نادانی و کمتجربگیاش بسیار ناراحت و عصبانی بود.
گفت: ای همه مرهم از تو آزار
بازا دل ازین ستیزه بازار
هوش مصنوعی: گفت: ای کسی که باعث آرامش و تسکین همه هستی، دیگر مرا آزار نده؛ دل من از این درگیری و کشمکش خسته شده است.
گویند ز غصه مهترانش
کاهسته کنیم برکرانش
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که به خاطر نگرانیها و غمهای بزرگان، باید بر سر آنها صبر و شکیبایی پیشه کنیم و آرامش را حفظ کنیم.
یعنی چو وی از جهان برافتد
این مشغله از میان برافتد
هوش مصنوعی: وقتی او از دنیا برود، این مشغله و دغدغه نیز از میان خواهد رفت.
بر خصم مکش به کینه جویی
تیغی که به خون دوست شویی
هوش مصنوعی: به خاطر کینه و دشمنی، بر کسی ضربه نزن که ممکن است به خون دوستانت منجر شود.
آن نیزه مزن به دشمنان بیش
کز وی دل دوستان کنی ریش!
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نباید به دشمنان ضربهای بزنی که موجب آسیب به دوستانت شود. به عبارتی، با عمل خود نباید به دیگران آسیبی برسانی، حتی اگر دشمنانت را هدف گرفتهای.
نوفل چو شنید گفتِ مجنون
از دیده گشاد دُرّ مکنون
هوش مصنوعی: وقتی نوفل پی برد که مجنون چه میگوید، از چشمانش اشکهایی همچون مروارید سرازیر شد.
لابد به نیام کرد شمشیر
در بیشهٔ خویش رفت چون شیر
هوش مصنوعی: به احتمال زیاد، وقتی که در جنگل به دنبال شکار رفته، همانند شیر به میدان آمده و از سلاح خود برای شکار استفاده کرده است.
در گوشهٔ غم نشست نالان
از حالت قیس دست مالان
هوش مصنوعی: در گوشهای از اندوه نشسته و در حال ناله، از حال و روز خود شکایت میکند.