بخش ۱۳ - تنقیه کردن مادر، دماغ مجنون را، به داروی تلخ نصیحت، و از در لفظه، و شیرینی زبان، مفرح سودای او ساختن
گوینده، حکایت آن چنان کرد
کان خسته چو با پدر روان کرد
آمد به سرای خویش رنجور
نزدیک به مرگ و از خرد دور
مادر چو بدید حال فرزند
بگسست ز درد بندش از بند
بوسید، چو مادران، سرش را
تر کرد به گریه پیکرش را
گه جامه درید بهر سامانش
گاه از مژه دوخت چاک دامانش
گریان نفسی به سر کشیدش
پس جامهٔ پاره بر کشیدش
شست از نم دیدگان نخستش
از مشک و گلاب باز شستش
وانگاه تنش چو نقش خامه
آراست به جبه و عمامه
زین لابه گری چو باز پرداخت
گرمی به سوی مطبخ خورش تاخت
آورد، ز راه مهربانی
مادر پختی، چنانکه دانی
میراند مگس ز روی خوانش
میداد نواله در دهانش
مجنون، که درونه پر ز غم داشت،
زاندیشه کجا غم شکم داشت
میخورد ز بهر روی مادر
نی لقمه که شعلهای آذر
چون خود به قدر رغبت آن خورد
مادر سر سفره را به هم کرد
در پیش نشست و زار بگریست
گفتا که: به است مرگ ازین زیست
مپسند که در چنین زمانی
سوزد به غمی گسسته جانی
به گر ننهی، اگر توانی
بر من ستمی، بدین گرانی
مردانه قدم بر آری از گل
بندی به خدای خویشتن دل
کاری که به صبر بر گشادند
بار دگرش گره ندادند
ما هم ز پیات، چنانچه دانیم
جهدی بکنیم، تا توانیم!
مجنون، ز درونه پر آذر،
بگریست به درد، پیش مادر
گفت: ای گهر مرا خزینه
پرورده مرا، چون جان به سینه
پند تو که عافیت پسندست
چون داروی تلخ سودمندست
لیکن، چو ببرد، دیوم از هوش
دیوانه به بندگی نهد گوش
یا نقد مرا به دامن آرید
یا دست ز دامنم بدارید!
مادر، چو شناخت سر کارش
کز دست شدست اختیارش
غمخوارهٔ او شد از سر درد
میسوخت به درد و غم همی خورد
روزی که دو سه برگ کار پرداخت
و اسباب عروس یک به یک ساخت
پس گفت به پیرخانه تا زود
پیرانه دود ز بهر مقصود
بخش ۱۲ - خراب شدن مجنون به اول دور عشق، و از مستی، در پایهاء کو افتادن، و خبر یافتن پدر، وسوی آن بی خبر دویدن، و از آب دیده و باد سینه سلسله در پای مجنون کردن، و زنجیر کشانش پیش مادر آوردن: چون ماند پریوش حصاریبخش ۱۴ - توجه نمودن سید عامریان، سوی داروخانه دارالشفاء محنت و اندوه، تا طلب شربت وصال خسته کند، و تلخ کام بازگشتن: پیر از دل دردمند برخاست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گوینده، حکایت آن چنان کرد
کان خسته چو با پدر روان کرد
هوش مصنوعی: گفتار او به گونهای بود که کسی که دلتنگ و خسته بود، وقتی به پدرش رسید، آرامش گرفت.
آمد به سرای خویش رنجور
نزدیک به مرگ و از خرد دور
هوش مصنوعی: به خانهاش برگشت، در حالی که بیمار و نزدیک به مرگ بود و از نوجوانی و جوانیاش چیزی نمانده بود.
مادر چو بدید حال فرزند
بگسست ز درد بندش از بند
هوش مصنوعی: مادر وقتی حال فرزندش را دید، از شدت درد و نگرانیش همه چیز را فراموش کرد و در فشار احساساتش، خود را رها ساخت.
بوسید، چو مادران، سرش را
تر کرد به گریه پیکرش را
هوش مصنوعی: او مانند مادران، سرش را بوسید و با اشکهایش، جسم او را تر کرد.
گه جامه درید بهر سامانش
گاه از مژه دوخت چاک دامانش
هوش مصنوعی: هر از گاهی برای بهبود وضعیت او، لباسش را میدرد و گاهی با چشمانش چاک دامنش را میدوزد.
گریان نفسی به سر کشیدش
پس جامهٔ پاره بر کشیدش
هوش مصنوعی: او با گریهای جانسوز، خود را به زحمت بالا کشید و سپس لباس پارهای به تن کرد.
شست از نم دیدگان نخستش
از مشک و گلاب باز شستش
هوش مصنوعی: چشمانش را با عطر مشک و گلاب شستشو داد.
وانگاه تنش چو نقش خامه
آراست به جبه و عمامه
هوش مصنوعی: سپس بدنش مانند یک نقاشی زیبا با عبا و عمامه تزیین شد.
زین لابه گری چو باز پرداخت
گرمی به سوی مطبخ خورش تاخت
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویر کشیدن حالتی اشاره میکند که شخصی با اضطراب و ناله به سمت آشپزخانه میشتابد، شاید برای بررسی یا انتظار یک غذا یا خوراکی گرم. این حرکت او نشاندهندهی اشتیاق و میل به چیزی دلپذیر است که او را به سرعت به سمت آن سوق میدهد.
آورد، ز راه مهربانی
مادر پختی، چنانکه دانی
هوش مصنوعی: از آنجا که مادر با محبت و مهربانیاش تو را بزرگ کرده است، باید محبت او را بشناسی و قدر آن را بدانی.
میراند مگس ز روی خوانش
میداد نواله در دهانش
هوش مصنوعی: مگس بر روی سفره میچرخد و لقمهای را در دهانش میگذارد.
مجنون، که درونه پر ز غم داشت،
زاندیشه کجا غم شکم داشت
هوش مصنوعی: مجنون، که دلش پر از غم و اندوه بود، هرگز به فکر سیر کردن شکم خودش نبوده است.
میخورد ز بهر روی مادر
نی لقمه که شعلهای آذر
هوش مصنوعی: آن شخص به خاطر زیبایی مادرش غذا میخورد، نه به خاطر لذت و طعم آن غذا که مانند شعلههای آتش است.
چون خود به قدر رغبت آن خورد
مادر سر سفره را به هم کرد
هوش مصنوعی: وقتی انسان به اندازهی دلخواهش از چیزی دریافت میکند، مادر سفره را برای او جمع میکند.
در پیش نشست و زار بگریست
گفتا که: به است مرگ ازین زیست
هوش مصنوعی: او در مقابل دیگران نشست و با دلتنگی بسیار گریست و گفت: مرگ از این زندگی بهتر است.
مپسند که در چنین زمانی
سوزد به غمی گسسته جانی
هوش مصنوعی: در چنین زمانهای، از این که کسی به خاطر غم و اندوهی جانش را از دست بدهد، خوشنود نباش.
به گر ننهی، اگر توانی
بر من ستمی، بدین گرانی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی بر من ستم کنی، این کار را با قدرت و جدیت انجام بده، چرا که این بار به شدت سنگین و دشوار است.
مردانه قدم بر آری از گل
بندی به خدای خویشتن دل
هوش مصنوعی: به طور شجاعانه از موانع عبور کن و با تمام وجود به خداوند خویش ایمان داشته باش.
کاری که به صبر بر گشادند
بار دگرش گره ندادند
هوش مصنوعی: کاری که با صبر و تحمل انجام شد، دوباره دچار مشکل و گرهخوردگی نشد.
ما هم ز پیات، چنانچه دانیم
جهدی بکنیم، تا توانیم!
هوش مصنوعی: ما هم تلاش میکنیم تا به پسات بیفتیم و به اندازهای که بتوانیم، کوشش خواهیم کرد!
مجنون، ز درونه پر آذر،
بگریست به درد، پیش مادر
هوش مصنوعی: مجنون از دل آتشینش به شدت ناراحت و غمگین شده و پیش مادرش گریه میکند.
گفت: ای گهر مرا خزینه
پرورده مرا، چون جان به سینه
هوش مصنوعی: گفت: ای گوهر، تو گرانبها هستی و همچون جان من در سینهام نگهداری میشوی.
پند تو که عافیت پسندست
چون داروی تلخ سودمندست
هوش مصنوعی: پند و نصیحت تو که به دنبال آرامش و راحتی هستی، مانند داروی تلخی است که برای سلامتی مفید است.
لیکن، چو ببرد، دیوم از هوش
دیوانه به بندگی نهد گوش
هوش مصنوعی: اما وقتی که او بیفتد، دیوانهی بیخود را اسیر میکند و به بندگیاش وا میدارد.
یا نقد مرا به دامن آرید
یا دست ز دامنم بدارید!
هوش مصنوعی: یا دست به من بیندازید و مرا کمک کنید، یا از من فاصله بگیرید و در کار من دخالت نکنید!
مادر، چو شناخت سر کارش
کز دست شدست اختیارش
هوش مصنوعی: مادر وقتی فهمید که دیگر نمیتواند کنترل اوضاع را در دست بگیرد.
غمخوارهٔ او شد از سر درد
میسوخت به درد و غم همی خورد
هوش مصنوعی: عاشق او به خاطر درد و رنجش، در آتش غم میسوزد و از درد و اندوه خود میچشد.
روزی که دو سه برگ کار پرداخت
و اسباب عروس یک به یک ساخت
هوش مصنوعی: روزی که چند برگ از کار را انجام داد و تدریجاً وسایل عروس را آماده کرد.
پس گفت به پیرخانه تا زود
پیرانه دود ز بهر مقصود
هوش مصنوعی: او به خانه پیر رفت تا زودتر به هدف مورد نظرش برسد.
حاشیه ها
1387/11/09 13:02
khalil moetamed
بخش 13 بیت های :
9- گرمی ؟ آهنگ بیت با این واژه می شکند.
11- نوا له >>>>> نواله= لقمه
12- بر زغم >>>> پر زغم
12- زاندیشه >>> ز اندیشه
14- ما در >>>>> مادر
18- بر اری >>>> بر آری
21- ز در و نه >>> ز درونه ی
---
پاسخ: با تشکر، «زاندیشه» در بیت 12 جهت روانخوانی شعر و راهنمایی خواننده برای خواندن آن به صورت زَندیشه بهتر است. باقی موارد مطابق پیشنهاد شما جایگزین شد.
1391/02/28 18:04
مصرع اول بیت :
گویندهٔ حکایت آن چنان کرد
کان خسته چو باد پدر روان کرد
بصورت زیر صحیح است:
گوینده، حکایت آن چنان کرد
1391/02/28 19:04
بیت های:
20 پیت => پی ات
29 پیرخانه => پیرِ خانه