بخش ۹ - اظهار عشق کردن خسرو به شیرین
چو صبح از پرده راه عاشقان کرد
برون زد شعلهٔ گرم و دم سرد
دگر ره باز شیرین مجلس آراست
حریفان راست گشتند از چپ و راست
دو بی دل باز در زاری درامد
جگرها در جگر خواری درامد
ز نوش ساقیان و نغمهٔ ساز
می از دلهای صافی گشته غماز
ز آهی کز دو غم پرورده میخاست
حیا را اندک اندک پرده میخاست
نخست از دیده خسرو خون تراوید
بس آزار جگر بیرون تراوید
به شیرین گفت کای چشم مرا نور
مشو زینگونه نیز از مردمی دور
نه مهمان شکم گشتم به کویت
که جان از دیده شد مهمان رویت
چو خواندی تشنه را بر چشمهساری
به تر کردن لبی بگذار باری
شکر پاسخ شد از پاسخ شکر ریز
که شیرین باد از من عیش پرویز
همه آتش بسوی خود مکن ساز
که داری در یکی سودا دو انباز
وگر تو ناصبوری کز تو دورم
چه پنداری که بینی من صبورم
چرا خوش نایدم با چون تو یاری
گرفتن کامی از بوس و کناری
ولی ناموس و ننگ پادشاهی
فتد ز آسیب فسق اندر تباهی
بیامیزد میان خاصه و عام
به هم نام حرام و حرمت نام
اگر بر تو کسی دیگر گزینم
به از تو کیست کاو را برگزینم
مه نو گر دگر جا دیدی امید
نگشتی کفچه دستش پیش خورشید
کنون سوگند فردی میکنم یاد
که گیتی جفت جفت افگند بنیاد
که تار روزیکه خواهم در زمین جفت
به جز خسرو نخواهم در جهان خفت
وگر جان مرا غارت کند نقد
ز من نگشایدش یک عقده بی عقد
به آسان هم به عقد اندر نیایم
دلش را تا فراوان نازمایم
چو شه دید آن چنان سوگند، عهدی
دگر در دل ننمود جهدی
به زلف و عارضش قانع شد از دور
به بوئی دل نهاد از مشک و کافور
بخش ۸ - رسیدن خسرو به شیرین در شکارگاه: چو صورتگر نمود آن صورت حالبخش ۱۰ - آگاه کردن خسرو شیرین را از قصد سفر خود به سوی قیصر روم: حلاوت سنج شیرین شکر خند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو صبح از پرده راه عاشقان کرد
برون زد شعلهٔ گرم و دم سرد
هوش مصنوعی: هنگامی که صبح فرا میرسد و پردهاش را کنار میزند، عشق و احساسات به وضوح ظاهر میشوند و آتش گرمی که در دل عاشقان است بروز میکند، در حالی که سردی و یخزدگی شب پشت سر گذاشته میشود.
دگر ره باز شیرین مجلس آراست
حریفان راست گشتند از چپ و راست
هوش مصنوعی: مجلس دیگری تماشایی و شیرین برپا شده است و دوستان و حاضران از هر دو طرف به سمت آن جلب شدهاند.
دو بی دل باز در زاری درامد
جگرها در جگر خواری درامد
هوش مصنوعی: دو بیدل دوباره به حالت زاری درآمدند و دلها در درد و رنج همدیگر بیشتر شد.
ز نوش ساقیان و نغمهٔ ساز
می از دلهای صافی گشته غماز
هوش مصنوعی: از شراب ساقیان و آواز ساز، دلهای صاف و پاک به روشنی و شادابی دست مییابند و رازها را فاش میکنند.
ز آهی کز دو غم پرورده میخاست
حیا را اندک اندک پرده میخاست
هوش مصنوعی: از آهی که از دلِ دو غم برمیخاست، کمکم حیا و شرم افزایش مییافت و پردهای بر میکشید.
نخست از دیده خسرو خون تراوید
بس آزار جگر بیرون تراوید
هوش مصنوعی: در آغاز، چشم خسرو پر از اشک شد و این اشکها به درد دل او افزود و مشکلاتش را نمایان ساخت.
به شیرین گفت کای چشم مرا نور
مشو زینگونه نیز از مردمی دور
هوش مصنوعی: شخص به شیرین میگوید که ای چشمانم، به تو نمیتوانم نگاه کنم. از این حالت دوری کن و با انسانها و محبتهایت بیگانه نشو.
نه مهمان شکم گشتم به کویت
که جان از دیده شد مهمان رویت
هوش مصنوعی: من به خاطر تو و چهرهات مهمان گرداندهام و نه به خاطر شکم و خوردن. جانم از دیدنت پر شده و گرما و سرور ناشی از چهرهات برایم کافی است.
چو خواندی تشنه را بر چشمهساری
به تر کردن لبی بگذار باری
هوش مصنوعی: وقتی به شخصی که تشنه است و به چشمه نزدیک شدهاست، آب میدهی، اجازه بده که لبش را به آب تر کند.
شکر پاسخ شد از پاسخ شکر ریز
که شیرین باد از من عیش پرویز
هوش مصنوعی: شکر به نعمتهایش پاسخ داده و میگوید که زندگی شیرینی مانند زندگی پرویز دارد.
همه آتش بسوی خود مکن ساز
که داری در یکی سودا دو انباز
هوش مصنوعی: تلاش نکن همه چیز را به سمت خودت بکشانی، زیرا تو در یک معامله دو شریک داری.
وگر تو ناصبوری کز تو دورم
چه پنداری که بینی من صبورم
هوش مصنوعی: اگر تو صبر نداری و از من دور هستی، چه فکری میکنی که من صبور باقی میمانم؟
چرا خوش نایدم با چون تو یاری
گرفتن کامی از بوس و کناری
هوش مصنوعی: چرا باید از داشتن دوست و یاری تو خوشحال نباشم، وقتی که میتوانم از بوسه و نزدیک شدن به تو بهرهمند شوم؟
ولی ناموس و ننگ پادشاهی
فتد ز آسیب فسق اندر تباهی
هوش مصنوعی: اما اگر فساد و فاسقها به بروز مشکل و فساد در حکومت منجر شود، ناموس و اعتبار پادشاهی به خطر میافتد.
بیامیزد میان خاصه و عام
به هم نام حرام و حرمت نام
هوش مصنوعی: بین افراد خاص و عام، حرام و حرمت را به یکدیگر میآمیزد.
اگر بر تو کسی دیگر گزینم
به از تو کیست کاو را برگزینم
هوش مصنوعی: اگر من به دنبال کسی غیر از تو باشم، هیچکس برای انتخاب بهتر از تو وجود ندارد.
مه نو گر دگر جا دیدی امید
نگشتی کفچه دستش پیش خورشید
هوش مصنوعی: اگر ماه را در جایی دیگر ببینی، ناامید نشو و دستت را به سوی خورشید دراز نکن.
کنون سوگند فردی میکنم یاد
که گیتی جفت جفت افگند بنیاد
هوش مصنوعی: اکنون برای فردی یاد میکنم که دنیا را به صورت جفت و جفت آفریده است.
که تار روزیکه خواهم در زمین جفت
به جز خسرو نخواهم در جهان خفت
هوش مصنوعی: در روزی که میخواهم در زمین بیارامم، جز خسرو هیچ کس دیگری را در جهان نمیخواهم.
وگر جان مرا غارت کند نقد
ز من نگشایدش یک عقده بی عقد
هوش مصنوعی: اگرچه جانم را به درد و رنج میآورد، اما هیچ چیزی از من نمیگیرد که بتواند آن را حل کند، زیرا هیچ گرهای از مشکلات باز نخواهد شد.
به آسان هم به عقد اندر نیایم
دلش را تا فراوان نازمایم
هوش مصنوعی: به راحتی به ازدواج وارد نمیشوم، چون میخواهم به خوبی او را بشناسم و آزمایش کنم.
چو شه دید آن چنان سوگند، عهدی
دگر در دل ننمود جهدی
هوش مصنوعی: هنگامی که شاه سوگند یاد کرد، دیگر در دلش تلاشی برای برقرار کردن پیمان جدید نکرد.
به زلف و عارضش قانع شد از دور
به بوئی دل نهاد از مشک و کافور
هوش مصنوعی: او از دور به زیبایی و موی او راضی شد و با بویی دلش را به عطر مشک و کافور سپرد.
حاشیه ها
1387/09/16 22:12
khalil moetamed
بخش 9
بیت 1 = برو نزد > برون زد
بیت 9 = تشنه ی > تشنه ای
بیت 16= گو >>> کو
بیت 18- افگند >>> افکند
---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما، بیت 1 و 16 مطابق نظر شما تصحیح شد. در بیت 9 «تشنهی» با «تشنه» جایگزین شد. در بیت 18 از آنجا که «افگند» نیز در فارسی قدیم درست و معمول بوده، تصحیح نهایی را به مطابقت دوستان با نسخههای چاپی معوق میکنیم.
1399/08/04 07:11
محمد
فاصله گذاری در مواردی نادرست است:
مه نو گر دگر جا دیدی امید
و
که تا روزی که
1399/08/04 07:11
محمد
همچنین در بیت چو شه دید آن چنان سوگند عهدی/ دگر در دل ننمود جهدی
به لحاظ وزنی یک افتادگی وجود دارد، شاید دگر در دلش ننمود عهدی درست باشد. باید با متن اصلی مطابقت دهید.