بخش ۳۸ - زفاف خسرو و شیرین
چو مه در جلوه شد با نازنینان
به خلوت رفت از آن خلوت نشینان
نهان گشت از پی عاشق نوازی
کز آب گل کند گل را نمازی
حریر آبگون بر ماه بر بست
به گیسو چشم بد را راه بر بست
مکلل زیوری در خورد شاهان
بهای هر دری خرج سپاهان
بر آن بالای شه را رای پوشید
عروسانه ز سر تا پای پوشید
ز بر پوشی ز مروارید شب تاب
به دوش افگند چون پروین به مهتاب
رخ از گلگونه چون گلنار تر کرد
به یک خنده جهانی پر شکر کرد
برون آمد چو از ابر آفتابی
موکل کرده بر هر غمزه خوابی
دو لب هم انگبین هم باده در دست
دو چشم شوخ هم هشیار و هم مست
خمار نرگسش در فتنه جوئی
میان خواب و بیداریست گوئی
لبی از چشمهٔ حیوان سرشته
هلاک عاشقان بر وی نوشته
به لب زان خندهٔ شیرین مهیا
حیات افزای مردم چون مسیحا
ز مستی زلف را در هم شکسته
هزاران توبه در هر خم شکسته
تبی کز دیدن آن شکل و رفتار
به بستی زاهد صد ساله زنار
اشارت کرد سوی کار فرمای
که از نامحرمان خالی کند جای
پریدند آن همه مرغان دمساز
تذروی ماند و پس در چنگل باز
دو عاشق را فرار از دل برفتاد
نشاط کامرانی در سر افتاد
گرفته دست یکدیگر چو مستان
شدند از بزمگه سوی شبستان
نخست آن تشنه لب خشک بی تاب
دهن را ز آب حیوان کرد سیراب
چو فارغ شد ز شربتهای چون نوش
کشید آن سرو را چون گل در آغوش
چنان در بر گرفت آن قامت راست
که نقش پرنیانش از پوست برخاست
خدنگی زد بدان آهوی بد رام
که خون پخته جست از نافهٔ خام
به تیزی در عقیق الماس می راند
نهالی در شکاف غنچه بنشاند
ز حلقه در دل شب تیر می جست
که گلگونش به جوی شیر می جست
نه جوی شیر بلک آن جوی خون بود
رو از فرهاد پرسش کن که چون بود
رهش بر سرمه دان عاج می شد
ز میلش سرمه دان تاراج می شد
خضر سیراب گشت اندر سیاهی
چکید آب حیات از کام ماهی
دهانش بر دهان و نوش بر نوش
میانش بر میان و دوش بر دوش
فرو خفتند هر دو سرو آزاد
چو شاخ سیمین بر برگ شمشاد
بخش ۳۷ - عقد کردن خسرو شیرین را: ملک فرمود کآید موبدی زودبخش ۳۹ - مجلس ساختن خسرو پرویز با حکیمان: در آمد قاصد اقبال سرمست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو مه در جلوه شد با نازنینان
به خلوت رفت از آن خلوت نشینان
هوش مصنوعی: زمانی که ماه زیبا و با جلوهگریاش به نمایش درآمد، به همراه دلبرانی به خلوتی رفت و از آنجا دلنشینها دور شدند.
نهان گشت از پی عاشق نوازی
کز آب گل کند گل را نمازی
هوش مصنوعی: عاشق با محبت و نوازش خود، باعث میشود تا گل از آب جدا شده و به شکوفایی برسد.
حریر آبگون بر ماه بر بست
به گیسو چشم بد را راه بر بست
هوش مصنوعی: حریر آبی رنگ را به دور ماه پیچید و مانند گیسویی زیبا، چشم بد را از او دور کرد.
مکلل زیوری در خورد شاهان
بهای هر دری خرج سپاهان
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ارزش زینتهایی اشاره دارد که برای شاهان ضروری است و همچنین به هزینههای زیادی که برای تأمین امنیت و قدرت سپاه لازم است، پرداخته است. به نوعی میتوان گفت که زینت و زیور مورد نیاز برای بزرگان و حکام است، در حالی که هزینهای که برای نگهداری و تقویت نیروهای نظامی صرف میشود، اهمیت ویژهای دارد.
بر آن بالای شه را رای پوشید
عروسانه ز سر تا پای پوشید
هوش مصنوعی: در آنجا که شدت زیبایی و خوشگلی است، مانند عروسها که به طور کامل خود را آراسته و پوشیدهاند.
ز بر پوشی ز مروارید شب تاب
به دوش افگند چون پروین به مهتاب
هوش مصنوعی: او به زیبایی، پوششی از مروارید درخشان به دوش انداخته که همچون ستارهها در آسمان میدرخشد.
رخ از گلگونه چون گلنار تر کرد
به یک خنده جهانی پر شکر کرد
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند گل سرخ زیبایی دارد و با یک لبخندش، دنیا را پر از شکر و خوشحالی میکند.
برون آمد چو از ابر آفتابی
موکل کرده بر هر غمزه خوابی
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید از ابر بیرون میآید، مانند نوری است که بر روی هر نوع غمی سایه میافکند و آرامش میآورد.
دو لب هم انگبین هم باده در دست
دو چشم شوخ هم هشیار و هم مست
هوش مصنوعی: دو لب من شیرین و خوشمزه مانند عسل و شراب است، و دو چشمانم نیز هم بازیگوش و سرگرم کنندهاند و هم باهوش و منطقی.
خمار نرگسش در فتنه جوئی
میان خواب و بیداریست گوئی
هوش مصنوعی: خمار نرگس او به گونهای است که در حالتی گنگ و میان خواب و بیداری دچار فتنه و مشکل شده است. گویی در دنیای خواب و بیداری، او را به سمت آشفتگی و گیجی میکشاند.
لبی از چشمهٔ حیوان سرشته
هلاک عاشقان بر وی نوشته
هوش مصنوعی: لبی که از چشمهٔ زندگی سرچشمه میگیرد، برای عاشقان مایهٔ هلاکت و نابودی است.
به لب زان خندهٔ شیرین مهیا
حیات افزای مردم چون مسیحا
هوش مصنوعی: با لبخند شیرین و دلنشین خود، زندگی را برای مردم مانند مسیحا شاداب و تازه میکند.
ز مستی زلف را در هم شکسته
هزاران توبه در هر خم شکسته
هوش مصنوعی: از شدت عشق و مستی، زلفتان را به هم ریختهام و در هر بار که دچار میشوم، هزاران بار به خود قول دادهام که دیگر چنین نکنم.
تبی کز دیدن آن شکل و رفتار
به بستی زاهد صد ساله زنار
هوش مصنوعی: به خاطر دیدن آن چهره و طرز رفتار، زاهدی که صد سال عبادت کرده، به یکباره رها میشود و بندش را میگسلد.
اشارت کرد سوی کار فرمای
که از نامحرمان خالی کند جای
هوش مصنوعی: او به کارفرما اشاره کرد که باید مکان را از افرادی که مجاز نیستند، خالی کند.
پریدند آن همه مرغان دمساز
تذروی ماند و پس در چنگل باز
هوش مصنوعی: پرندگان همنوا و همصدا پرواز کردند و تنها یک پرنده باقی ماند که در جنگل گرفتار شد.
دو عاشق را فرار از دل برفتاد
نشاط کامرانی در سر افتاد
هوش مصنوعی: دو عاشق از یکدیگر دور شدند و این جدایی شادی و سرور را از دلهایشان گرفت و غم و غصه را به سرشان آورد.
گرفته دست یکدیگر چو مستان
شدند از بزمگه سوی شبستان
هوش مصنوعی: دست یکدیگر را گرفتهاند و چون مستها شدهاند، از محفل به سوی خوابگاه میروند.
نخست آن تشنه لب خشک بی تاب
دهن را ز آب حیوان کرد سیراب
هوش مصنوعی: ابتدا آن تشنهای که لبهایش خشک و بیحالت بود، دهنش را از آب حیوان سیراب کرد.
چو فارغ شد ز شربتهای چون نوش
کشید آن سرو را چون گل در آغوش
هوش مصنوعی: وقتی از نوشیدن شراب فارغ شد، آن سرو را مانند گلی در آغوش گرفت.
چنان در بر گرفت آن قامت راست
که نقش پرنیانش از پوست برخاست
هوش مصنوعی: چنان او را در آغوش گرفت که نقش و نگار روی لباسش بر بدنش نمایان شد.
خدنگی زد بدان آهوی بد رام
که خون پخته جست از نافهٔ خام
هوش مصنوعی: تیری به آهو زده شد که آرام و رام بود و به دنبال آن خونش به خاطر زخم از جایی که هنوز جوان و نپخته بود، بیرون آمد.
به تیزی در عقیق الماس می راند
نهالی در شکاف غنچه بنشاند
هوش مصنوعی: درخشندگی و تیزی الماس مانند، نهالی را در شکاف گلبرگ غنچه میکارد و رشد میدهد.
ز حلقه در دل شب تیر می جست
که گلگونش به جوی شیر می جست
هوش مصنوعی: در دل شب، تیر از حلقه ما، به سمت هدفش میجست و آن هدف، چنان گلگون بود که گویی در جوی شیر جاری بود.
نه جوی شیر بلک آن جوی خون بود
رو از فرهاد پرسش کن که چون بود
هوش مصنوعی: نه آن جوی که پر از شیر است، بلکه جوی خونین است. از فرهاد بپرس که این موضوع چه حالتی دارد.
رهش بر سرمه دان عاج می شد
ز میلش سرمه دان تاراج می شد
هوش مصنوعی: زمانی که او به سوی من میآید، آنچنان جذاب و دلربا است که دلم میخواهد تمام زیباییهایم را برایش خرج کنم و در واقع تمام ثروت و داراییام را برای جلب توجه او از دست میدهم.
خضر سیراب گشت اندر سیاهی
چکید آب حیات از کام ماهی
هوش مصنوعی: خضر در تاریکی سیراب شد و آب حیات از دهان ماهی چکید.
دهانش بر دهان و نوش بر نوش
میانش بر میان و دوش بر دوش
هوش مصنوعی: دهانش به دهان او نزدیک است و نوشیدنیشان بر هم منطبق است، میانشان با هم یکی است و دوشهایشان هم به هم نزدیک است.
فرو خفتند هر دو سرو آزاد
چو شاخ سیمین بر برگ شمشاد
هوش مصنوعی: هر دو سرو بلند و با majesté به آرامی خم شدند، مانند شاخهای نقرهای که بر روی برگهای شمشاد است.
حاشیه ها
1387/10/07 12:01
khalil moetamed
بخش 38 بیت های :
3- ابگون >>> آبگون
5- بران >>> بر آن
5- شهرا >>>> شه را
9- دولب >>>> دو لب
21- ان >>>> آن
23- می رانند >>> می راند, چون "می رانند" با
" بنشاند" هماهنگ نیست .
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.