گنجور

بخش ۳۹ - مجلس ساختن خسرو پرویز با حکیمان

در آمد قاصد اقبال سرمست
به توقیع ابد منشور در دست
که خسرو چیست این حاد و خیالی
که عالم پر شد و گنجینه خالی
نگویم دهر پر آوازه کردی
که تاریخ سخن را تازه کردی
بدین رنگین خیالی پرنیان سنج
به جیب هفت گردون ریختی گنج
ازین مشکین عبیر مغز پرور
دم روحانیان کردی معطر
به پاسخ شکرین کردم زبان را
که ای نامت حلاوت داده جان را
به گفتن نیست چندان آرزویم
ولی چون باز می‌پرسی بگویم
خدایم داد چندانی خزینه
که دریا زو بود یک آبگینه
اگر صد سال گردانند دولاب
چه کم گردد ز دریا قطره‌ای آب
رها کن تا در آید هر که داند
برد چندانکه بردن می تواند
ببر زین خانه رختم جمله بی مزد
که رخت خود حلالت کردم ای دزد
به یک تحسینت ای همدم حلال است
وگر دشنام گوئی هم حلالست
عروسی را که برقع کرده‌ام باز
ندارد وسمه‌ای بر ابروی ناز
وگر بینی مکرر معین بکر
ز سهو طبع دان نز سستی فکر
نظامی کآب حیوان ریخت از حرف
همه عمرش در این سرمایه شد صرف
چنان در خمسه داد اندیشه را داد
که با سبع شدادش بست بنیاد
ولی ترسیدم از گل خندهٔ باغ
که دانم رقص کبک از جستن زاغ
فراغ دل مرا از صد یکی بود
هوس بسیار و فرصت اندکی بود
بدین ابجد که طفلان را کند شاد
مثالی بستم از تعلیم استاد
گرش شیرین نخوانی باربد هست
وگر جان نیست باری کالبد هست
گرم فرصت دهد زین پس خداوند
کنم حلوای او را تازه زین قند
گشاد او پنج گنج از گنجهٔ خویش
بدان پنج آزمایم پنجهٔ خویش
که تا گوید مرا عقل گرامی
زهی شایسته شاگرد نظامی
نخست از پرده این صبح نشورم
نمود از مطلع الانوار نورم
پس از کلک چکید این شربت نو
که نامش کرده‌ام شیرین و خسرو
بقا را گر تهی ناید خزینه
سه گنج دیگر افشانم ز سینه
در آغاز رجب فرخ شد این فال
ز هجرت شش صد و هشت ونود سال
وگر پرسی که بیتش را عدد چیست
چهار الف و چهارست و صد و بیست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در آمد قاصد اقبال سرمست
به توقیع ابد منشور در دست
هوش مصنوعی: خبرنگار خوشبختی با شور و شوق وارد شد و در دستانش سندی از جاودانگی را داشت.
که خسرو چیست این حاد و خیالی
که عالم پر شد و گنجینه خالی
هوش مصنوعی: خسرو چیست؟ این موجود خیال‌انگیز که همه جا را پر کرده، اما دل و جانش خالی است.
نگویم دهر پر آوازه کردی
که تاریخ سخن را تازه کردی
هوش مصنوعی: نمی‌گویم که زمان را مشهور کردی، بلکه تاریخ را به شکلی نوین معرفی کردی.
بدین رنگین خیالی پرنیان سنج
به جیب هفت گردون ریختی گنج
هوش مصنوعی: تو با خیال رنگارنگ و زیبا، گنجی از تجربه‌ها و نعمت‌ها را در دل آسمان‌ها جمع کرده‌ای.
ازین مشکین عبیر مغز پرور
دم روحانیان کردی معطر
هوش مصنوعی: از این عطر خوشبو و دلنشین، جان روحانیان را معطر کردی.
به پاسخ شکرین کردم زبان را
که ای نامت حلاوت داده جان را
هوش مصنوعی: برای شکرگزاری، زبان خود را به شکر واداشتم، زیرا نام تو به روح من شیرینی بخشیده است.
به گفتن نیست چندان آرزویم
ولی چون باز می‌پرسی بگویم
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم زیاد از آرزوهایم صحبت کنم، اما چون از من می‌پرسی، مجبورم بگویم.
خدایم داد چندانی خزینه
که دریا زو بود یک آبگینه
هوش مصنوعی: خداوند به من ثروتی بخشیده است که در برابر آن، دریا فقط مانند یک تکه جواهر محسوب می‌شود.
اگر صد سال گردانند دولاب
چه کم گردد ز دریا قطره‌ای آب
هوش مصنوعی: اگر صد سال هم چرخی بزنیم، یک قطره آب از دریا کم نمی‌شود.
رها کن تا در آید هر که داند
برد چندانکه بردن می تواند
هوش مصنوعی: اجازه بده تا هر کسی که می‌داند چگونه باید برداشت کند، به راحتی برداشت کند و به اندازه‌ای که می‌تواند، بهره ببرد.
ببر زین خانه رختم جمله بی مزد
که رخت خود حلالت کردم ای دزد
هوش مصنوعی: برو، از این خانه ببرم که هیچ چیزی از من نمی‌خواهی؛ چون من خودم را و همه چیزم را برای تو آزاد کرده‌ام، ای دزد.
به یک تحسینت ای همدم حلال است
وگر دشنام گوئی هم حلالست
هوش مصنوعی: تحسین و ستایش تو برای من مجاز است و حتی اگر دشنام هم بدهی، باز هم برای من مشکلی ندارد.
عروسی را که برقع کرده‌ام باز
ندارد وسمه‌ای بر ابروی ناز
هوش مصنوعی: عروسی که چهره‌اش را پوشانده‌ام، هرگز زیبایی‌هایش را از دید نمی‌پوشاند و جلوه‌ای خاص بر ابروهایش دارد.
وگر بینی مکرر معین بکر
ز سهو طبع دان نز سستی فکر
هوش مصنوعی: اگر بارها و بارها نیکویی معینی را مشاهده کنی، بدان که این موضوع به خاطر اشتباه در طبیعت انسان است و نه به خاطر کم کاری در تفکر.
نظامی کآب حیوان ریخت از حرف
همه عمرش در این سرمایه شد صرف
هوش مصنوعی: نظامی با بیان کلماتش تمام زندگی‌اش را در این اثر ارزشمند صرف کرده و به مانند آبی که حیات را به ارمغان می‌آورد، توانسته است جان تازه‌ای به این اثر ببخشد.
چنان در خمسه داد اندیشه را داد
که با سبع شدادش بست بنیاد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره دارد که فکر و اندیشه به قدری قوی و عمیق شده است که اصول و مبنای کار را به هم زده و به نوعی موجب تحولی بزرگ شده است. به یک معنا، این اندیشه به اندازه‌ای قوی است که می‌تواند دنیا را تغییر دهد و بر مبنای آن، تأثیرات جدی بگذارد.
ولی ترسیدم از گل خندهٔ باغ
که دانم رقص کبک از جستن زاغ
هوش مصنوعی: من از خندهٔ گل باغ می‌ترسم، زیرا می‌دانم که رقص کبک شبیه پرش زاغ است.
فراغ دل مرا از صد یکی بود
هوس بسیار و فرصت اندکی بود
هوش مصنوعی: دل من آرزوهای فراوانی دارد، اما فرصت‌های کمی برای تحقق آن‌ها در دسترس است.
بدین ابجد که طفلان را کند شاد
مثالی بستم از تعلیم استاد
هوش مصنوعی: با این الفبایی که بچه‌ها را خوشحال می‌کند، مثالی از آموزش معلم آوردم.
گرش شیرین نخوانی باربد هست
وگر جان نیست باری کالبد هست
هوش مصنوعی: اگر شیری (نغمه‌ای دلنشین) نخوانی، باربد (بزرگترین نوازنده‌ی قدیم) هنوز هست و حتی اگر جان (روح) در کار نباشد، باز هم کالبد (تن) وجود دارد.
گرم فرصت دهد زین پس خداوند
کنم حلوای او را تازه زین قند
هوش مصنوعی: اگر خداوند فرصت دهد، از این به بعد حلوای او را تازه‌تری درست می‌کنم از این شکر.
گشاد او پنج گنج از گنجهٔ خویش
بدان پنج آزمایم پنجهٔ خویش
هوش مصنوعی: او پنج گنج را از گنجینه‌اش آزاد کرده و من با این پنج گنج، قدرت و توانایی خود را آزمایش می‌کنم.
که تا گوید مرا عقل گرامی
زهی شایسته شاگرد نظامی
هوش مصنوعی: بیت بیان می‌کند که وقتی عقل به من می‌گوید، احساس می‌کنم که شایستگی و عزت برای آموختن از استاد بزرگ را دارم.
نخست از پرده این صبح نشورم
نمود از مطلع الانوار نورم
هوش مصنوعی: ابتدا از پس پرده، صبح خود را جلوه‌گر می‌کنم و از آغاز روشنایی، نورم را آشکار می‌سازم.
پس از کلک چکید این شربت نو
که نامش کرده‌ام شیرین و خسرو
هوش مصنوعی: پس از زحمت و تلاش زیاد، این نوشیدنی تازه به دست آمد که نام آن را شیرین و خسرو گذاشته‌ام.
بقا را گر تهی ناید خزینه
سه گنج دیگر افشانم ز سینه
هوش مصنوعی: اگر بقاء و زندگی را نداشته باشم، گنجینه‌های دیگرم را از دل بیرون می‌ریزم و به دیگران می‌دهم.
در آغاز رجب فرخ شد این فال
ز هجرت شش صد و هشت ونود سال
هوش مصنوعی: در آغاز ماه رجب، این پیشگویی خوش از هجرت سال 689 هجری شروع شد.
وگر پرسی که بیتش را عدد چیست
چهار الف و چهارست و صد و بیست
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی که تعداد ابیات این شعر چند است، باید بگویم چهار تا "الف" و چهار تا "ست" و صد و بیست.

حاشیه ها

1387/10/07 12:01
khalil moetamed

بخش 39 بیت های :
1- درامد >>>> در آمد
2- حاد یا حال؟
4- بحیب >>>> به جیب
10- دراید >>> در آید
16- درخمسه >>> در خمسه
21- کن >>>> به احتمال زیاد باید " کنم " باشد,
چون در مصرع اول آمده است " گرم فرصت
دهد.." مصرع دوم باید با " کنم " آغاز شود.
22- از مایم >>>> آزمایم
24- مطلع الا نوار >>> مطلع الانوار
28 - برسی >>> پرسی
---
پاسخ: غیر از مورد 2 (حال و حاد) که نیاز به تحقیق دارد باقی موارد مطابق فرموده جایگزین شد.