گنجور

بخش ۳۲ - رفتن خسرو به سوی قصر شیرین و در بستن شیرین به روی خسرو

چو بستان تازه گشت از باد نوروز
جهان بستد بهار عالم افروز
ز آسیب صبا در جلوه شد باغ
به غارت داد بلبل خانهٔ زاغ
هوا کرد از گل آشوب خزان دور
به مشک‌تر به دل شد گرد کافور
عروس غنچه را نو شد عماری
کمر بر بست گل در پرده داری
بنفشه سر بر آورد از لب جوی
زمین گشت از ریاحین عنبرین بوی
نسیم صبح گاه از مشک بوئی
هزاران نافه در بر داشت گوئی
حریر گل ورق در خون سرشته
برات عیش بر ساقی نوشته
ملک بر عزم صحرا بارگی جست
به پشت باد سرو نازنین رست
نخست از گشت کرد آهنگ نخجیر
فرود آورد هر مرغی به یک تیر
به گلزار آمد از نخجیرگه شاد
بساط افگند زیر سرو شمشاد
به می بنشست با خاصان درگاه
بر آمد بانگ نوشا نوش بر ماه
پیاپی گر چه می میکرد بر کار
نمی‌رفت از سرش سودای دلدار
شکیبا بود تا هشیاریی داشت
کفایت را عنان از دست نگذاشت
چو سرها گرم شد از باده‌ای چند
زبان بگشاد با آزاده‌ای چند
که نوروز آمد و گلزار بشگفت
صبا با گل پیام عاشقان گفت
روان شد باد جام لاله بر دست
خمار نرگس بیمار بشکست
همه کس با حریفی باغ در باغ
مرا در دل ز دوری داغ بر داغ
همه شادند و جانم در عذابست
که می بی روی خوبان زهر ناب است
چو چندی زین سخنها گفت حالی
دل از اندیشه لختی کرد خالی
جنیبت جست و ز دل بار برداشت
ره مشکوی آن دلدار برداشت
روان گشت از شراب لعل سرخوش
ولی از سوز سینه دل پر آتش
چو آمد تا به قصر نازنین تنگ
ز مغزش هوش رفت از سینه فرهنگ
خبر بردند بر سرو گلندام
که طوبی بر در فردوس زد گام
به لرزید از هراس آن دستهٔ گل
کزان سیلاب تندش بشکند پل
شکوه ننگ و نام آواره گردد
لباس عصمتش صد پاره گردد
صواب آن دید رای هوشیارش
که ندهد راه در ایوان بارش
عمل داران درگه را به فرمود
که بشتابند پیش آهنگ شه زود
دویدند آن همه فرمان پذیران
به استقبال شاه تخت گیران
چو آمد بر در قصر دلارام
کزان شیرین سخن شیرین کند کام
دری بر بسته دید و میزبان دور
مه اندر برج عصمت مانده مستور
تعجب کرد و حیران ماند زان کار
که نخل بارور چون گشت بی بار
جهان شب شد به چشم نیم خوابش
که ماند اندر پس کوه آفتابش
به خواری بازگشتن خواست در حال
که خواندش نازنین ز آواز خلخال
ملک را کامد آن آواز در گوش
به جان بی خبر باز آمدش هوش
چو سر بر کرد سوی قصر والا
زمین بوسیده ماه سرو بالا
دمید از هر دو جانب صبح امید
مقابل شد به دلگرمی دو خورشید
پری روی از مژه می ریخت آبی
به روی میهمان میزد گلابی
به نظاره فرو ماندند تا دیر
نمی‌گشت از تماشا چشمشان سیر

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو بستان تازه گشت از باد نوروز
جهان بستد بهار عالم افروز
هوش مصنوعی: وقتی که باغ به لطف وزش باد بهاری تازه و زیبا می‌شود، دنیا هم از انرژی و زیبایی بهار پر می‌شود.
ز آسیب صبا در جلوه شد باغ
به غارت داد بلبل خانهٔ زاغ
هوش مصنوعی: امواج نسیم باعث شده تا باغ دچار آسیب و خرابی شود و در نتیجه، بلبل که نماد زیبایی و عشق است، از خانهٔ خود که تحت کنترل زاغ قرار گرفته، به تنگ آمده است.
هوا کرد از گل آشوب خزان دور
به مشک‌تر به دل شد گرد کافور
هوش مصنوعی: نسیم خنکی از گل‌ها بهاری به‌وجود آمده، و در دل به‌گونه‌ای آرامش ایجاد کرده که شبیه بوی خوش مشک و کافور است.
عروس غنچه را نو شد عماری
کمر بر بست گل در پرده داری
هوش مصنوعی: عروس غنچه تازه و زیبا شده و مانند کسی که کمرش را برای تأثیرگذاری بر دیگران بسته است، گل به آرامی در پس پرده‌ای قرار دارد.
بنفشه سر بر آورد از لب جوی
زمین گشت از ریاحین عنبرین بوی
هوش مصنوعی: بنفشه‌ای از کنار جوی بیرون آمد و عطر دل‌انگیز و خوشبویی مانند عطر عنبر را پخش کرد.
نسیم صبح گاه از مشک بوئی
هزاران نافه در بر داشت گوئی
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی بویی خوش و دلنشین دارد، گویا که هزاران عطر و خوشبو را با خود به همراه دارد.
حریر گل ورق در خون سرشته
برات عیش بر ساقی نوشته
هوش مصنوعی: حریر گل و ورق آن چنان در خون آغشته شده‌اند که می‌توان از آن‌ها نشانه‌هایی از لذت و خوشی را برای ساقی نوشت.
ملک بر عزم صحرا بارگی جست
به پشت باد سرو نازنین رست
هوش مصنوعی: فرشته‌ای به سوی بیابان عزم سفر کرد و بر دوش باد، درخت زیبای سرو را برداشت.
نخست از گشت کرد آهنگ نخجیر
فرود آورد هر مرغی به یک تیر
هوش مصنوعی: ابتدا پرده‌ای به‌وجود آورد و سپس هر پرنده‌ای را با یک تیر شکار کرد.
به گلزار آمد از نخجیرگه شاد
بساط افگند زیر سرو شمشاد
هوش مصنوعی: او با خوشحالی به گلزار آمده و زمینی پر از زیبایی و نشاط زیر درختان سرو و شمشاد فراهم کرده است.
به می بنشست با خاصان درگاه
بر آمد بانگ نوشا نوش بر ماه
هوش مصنوعی: در مکانی خوش‌نشین و با افرادی مهم، مشغول نوشیدن می بود. ناگهان صدای شادی و نوشیدن بر افراشته شد.
پیاپی گر چه می میکرد بر کار
نمی‌رفت از سرش سودای دلدار
هوش مصنوعی: با وجود اینکه او مدام مشغول می‌نوشید، اما از فکر و خیال محبوبش دور نمی‌شد.
شکیبا بود تا هشیاریی داشت
کفایت را عنان از دست نگذاشت
هوش مصنوعی: او تا زمانی که هوشیاری داشت، صبر و تحمل نشان داد و هرگز کنترل اوضاع را از دست نداد.
چو سرها گرم شد از باده‌ای چند
زبان بگشاد با آزاده‌ای چند
هوش مصنوعی: وقتی که سرها از شراب گرم شد، چند نفر زبان به سخن گشودند و با کسانی آزاد و رها سخن گفتند.
که نوروز آمد و گلزار بشگفت
صبا با گل پیام عاشقان گفت
هوش مصنوعی: نوروز فرارسید و باغ گل‌ها شکوفا شد. نسیم بهاری با گل‌ها پیام عاشقان را منتقل کرد.
روان شد باد جام لاله بر دست
خمار نرگس بیمار بشکست
هوش مصنوعی: باد، گلابی را که در جام لاله بود به دست خمار نرگس بیمار منتقل کرد و این باعث شکست آن گلابی شد.
همه کس با حریفی باغ در باغ
مرا در دل ز دوری داغ بر داغ
هوش مصنوعی: همه افراد با یکدیگر در باغ مشغول خوشگذرانی و بازی هستند، اما من در دل خود حسی از سوختگی و ناراحتی به خاطر دوری از کسی را تجربه می‌کنم.
همه شادند و جانم در عذابست
که می بی روی خوبان زهر ناب است
هوش مصنوعی: همه خوشحال و شاد هستند، اما من از عذاب و دل‌تنگی رنج می‌برم؛ زیرا که زیبایی چهره محبوبان برای من مانند زهر کشنده است.
چو چندی زین سخنها گفت حالی
دل از اندیشه لختی کرد خالی
هوش مصنوعی: پس از اینکه مدت زمانی در مورد این مسائل صحبت کردیم، اکنون دل از نگرانی‌ها و افکار سنگین کمی سبک و آزاد شد.
جنیبت جست و ز دل بار برداشت
ره مشکوی آن دلدار برداشت
هوش مصنوعی: عشق و دلبستگی تو را به جست‌وجو واداشت و به این ترتیب، غم و اندوه از دل دور کرد. آن معشوق دلربا توانست دل مرا از باری که بر دوش داشتم رها سازد.
روان گشت از شراب لعل سرخوش
ولی از سوز سینه دل پر آتش
هوش مصنوعی: با نوشیدن شراب قرمز، روحش شاداب شد، اما از شدت دردی که در دلش دارد، آتشین و پر التهاب است.
چو آمد تا به قصر نازنین تنگ
ز مغزش هوش رفت از سینه فرهنگ
هوش مصنوعی: وقتی به قصر زیبا رسید، از شدت زیبایی، هوش و عقلش را از دست داد.
خبر بردند بر سرو گلندام
که طوبی بر در فردوس زد گام
هوش مصنوعی: خبر به سرو زیبای گلندام رسید که درهای بهشت را طوبی گلی گام برداشت.
به لرزید از هراس آن دستهٔ گل
کزان سیلاب تندش بشکند پل
هوش مصنوعی: دسته‌ای از گل‌ها به خاطر ترس لرزان شدند، زیرا سیلاب تند ممکن است پل را بشکافد و ویران کند.
شکوه ننگ و نام آواره گردد
لباس عصمتش صد پاره گردد
هوش مصنوعی: اگر ننگ و عیب به او بچسبد، پوشش پاکی و معصومیتش از هم می‌پاشد و به تکه‌تکه تبدیل می‌شود.
صواب آن دید رای هوشیارش
که ندهد راه در ایوان بارش
هوش مصنوعی: فردی با دقت و فکر درست، تصمیم می‌گیرد که به کسی کمک نکند که ممکن است او را به دردسر بیندازد یا باعث مشکلاتی برایش شود.
عمل داران درگه را به فرمود
که بشتابند پیش آهنگ شه زود
هوش مصنوعی: افراد متعهد به درگاه فرمان داده شده‌اند که سریعاً به سمت پیشوای خود بیایند.
دویدند آن همه فرمان پذیران
به استقبال شاه تخت گیران
هوش مصنوعی: بسیاری از اطرافیان و تابعان به شتاب به استقبال شاهی که بر تخت نشسته، رفتند.
چو آمد بر در قصر دلارام
کزان شیرین سخن شیرین کند کام
هوش مصنوعی: وقتی که بر در قصر محبوبم می‌آید، به خاطر او که با کلمات شیرینش، کام دل را شیرین می‌کند.
دری بر بسته دید و میزبان دور
مه اندر برج عصمت مانده مستور
هوش مصنوعی: او دری را بسته می‌بیند و میزبان را دور و در دنیای خودش، در حالتی که در حصار عفت و حجاب خود باقی‌مانده است، نهان و پنهان می‌یابد.
تعجب کرد و حیران ماند زان کار
که نخل بارور چون گشت بی بار
هوش مصنوعی: او از اینکه نخل بارور چگونه بدون میوه شد، شگفت‌زده و متعجب ماند.
جهان شب شد به چشم نیم خوابش
که ماند اندر پس کوه آفتابش
هوش مصنوعی: جهان به حالت شب درآمد و در چشم نیمه‌بیدار او، آفتاب در پس کوه‌ها باقی مانده است.
به خواری بازگشتن خواست در حال
که خواندش نازنین ز آواز خلخال
هوش مصنوعی: به تحقیر بازگشتن در حالی که نازنین با صدای جالبی او را فرامی‌خواند.
ملک را کامد آن آواز در گوش
به جان بی خبر باز آمدش هوش
هوش مصنوعی: صدای دلنشینی به گوش شاه رسید که سبب هوشیاری‌اش گشت و او را از بی‌خبری خارج کرد.
چو سر بر کرد سوی قصر والا
زمین بوسیده ماه سرو بالا
هوش مصنوعی: زمانی که سرش را به سمت قلعه بلند می‌آورد، زمین را بوسیده‌ و ماه در کنار سرو بلند ایستاده است.
دمید از هر دو جانب صبح امید
مقابل شد به دلگرمی دو خورشید
هوش مصنوعی: صبح امید از هر دو سو تابید و دل را گرم کرد، مانند دو خورشید که روشنایی می‌بخشند.
پری روی از مژه می ریخت آبی
به روی میهمان میزد گلابی
هوش مصنوعی: دختر زیبایی با چشمانش مانند مژه، آبی را به صورت مهمان می‌پاشید و او را مانند گلابی می‌زد.
به نظاره فرو ماندند تا دیر
نمی‌گشت از تماشا چشمشان سیر
هوش مصنوعی: آنها به تماشا نشسته بودند و منتظر ماندند تا اینکه خسته نشوند و چشمشان از دیدن پر شود.

حاشیه ها

1387/10/05 10:01
khalil moetamed

بخش 32 بیت های :
2= خانه زاغ>>>> خانه ی زاغ
5= براورد >>>> بر آورد
6= در برداشت >>> در بر داشت
8= با رگی >>>> بارگی ؟
11= برامد >>>> بر آمد
22= بر سر و گلندام >>> بر سرو گلندام
38= فروماندند >>>> فرو ماندند
---
پاسخ: با تشکر، مطابق پیشنهادهای شما جایگزین شد.