بخش ۲۴ - آگاهی خسرو از عشق فرهاد
حکایت فاش گشت اندر زمانه
به گوش عالمی رفت این فسانه
چو اندر شهر گشت این داستان نو
رسید آگاهی اندر گوش خسرو
که شیرین راز عشق سست بنیاد
به دل شد رغبت خسرو به فرهاد
ندیمان هر چه بشنیدند از آن راز
همه گفتند شه را یک به یک باز
فتاد اندر دل شه خارخاری
که دامان گلشن بگرفت خاری
بزرگ امید گفتش کانچه رای است
منت گویم دگر به دان خدای است
روان کن نامهای با یادگاری
عتاب و لطف را در وی شماری
جواب نامه را چون باز خوانیم
مزاجش هر چه باشد بازدانیم
وزان پاسخ قیاس خویش گیریم
بدان اندازه کاری پیش گیریم
ملک فرمود کاین معنی صواب است
کلید هر سؤالی را جوابست
دبیر خاص را فرمود تا زود
کند نوک قلم را عنبر آلود
به املای ملک مرد هنرسنج
فشاند از کلک چوبین گوهرین گنج
بخش ۲۳ - آواره شدن فرهاد از عشق شیرین: چو شیرین که گهی پیشش رسیدیبخش ۲۵ - بیتی چند از عتاب نامهٔ خسرو به شیرین: به نام آنکه تن را نور جان داد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1387/09/18 10:12
khalil moetamed
بخش 24:
بیت 4 = شهرا >>>> شه را
بیت 6= کانچه را یست >>> کانچه رای ست
بیت 6= دگر به دان خدای >> دگر بدان خدای
بیت 7= با یاد گاری >>>>> با یادگاری
---
پاسخ: غیر از مورد بیت 6 که جایگزین پیشنهادی مشکل وزنی ایجاد میکند، باقی تصحیح شدند.
1396/03/29 15:05
خشایار
در مصرع دهم به نظر می رسد "گلش" درست باشد. گلشن در وزن شعر سکته إیجاد می کند