بخش ۲۲ - جوی کندن فرهاد به دستور شیرین در کوه بیستون
برون آمد چو صبح عالم افروز
بسان جوی شیر از چشمهٔ روز
به کوه انداختن فرزانه فرهاد
به کوه سنگ شد چون کوه پولاد
دل خارا به نیروئی همی کند
که در هر ضربتی جوئی همی کند
چو بر کارش فتادی چشم یارش
یکی را ده شدی نیروی کارش
به نظاره شدی گه گه پریروی
نشستی یک زمانی بر لب جوی
چو دیدی دستگاه کوه کن را
گزیدی پشت دست خویشتن را
امیدش را به وعده بند کردی
بدان وعده دلش خرسند کردی
بخش ۲۱ - خبر یافتن شیرین از عقد کردن خسرو شکر را و به صحرا رفتن و ملاقاتش با فرهاد: خبر شد چون به شیرین مشوشبخش ۲۳ - آواره شدن فرهاد از عشق شیرین: چو شیرین که گهی پیشش رسیدی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.