بخش ۲۰ - عقد کردن خسرو شکر را
عروس صبح دم چون پرده برداشت
جهان را جلوهٔ خور در نظر داشت
طلب کردند موبد را نهانی
که عقدی بست بر رسم مغانی
چو شد شرط زناشوئی همه راست
مراد آماده گشت و داوری خاست
ملک در پرده با دلدار بنشست
به تاراج شکر شد طوطی مست
در او پیچید چون در گل گیائی
غلط کردم که در گنج اژدهائی
شکر خائیده شد در زیرگازش
به حلوا در شد انگشت درازش
به گنج انداخت مارش مهرهٔ خویش
صدف بستد ز باران قطرهٔ خویش
بخش ۱۹ - بردن شکر خسرو را به خانهٔ خویش به مهمانی: به صد خواهشگری شهرا پریرویبخش ۲۱ - خبر یافتن شیرین از عقد کردن خسرو شکر را و به صحرا رفتن و ملاقاتش با فرهاد: خبر شد چون به شیرین مشوش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1391/02/17 13:05
علی جلالپور
قسمت عقد کردن خسرو شکر را، بیت ششم مصرع دوم .. احتمالا اینچنین است" به حلوا تر شد انگشت درازش" بجای در باید تر باشد.. با تشکر