گنجور

بخش ۱۸ - غزل سرائی شکر در مجلس خسرو

چه فرخ روزگاری باشد آن روز
که گردد هم نشین دو یار دل سوز
همه سرمایهٔ عشرت مهیا
ز موج شادمانی دل چو دریا
مراد و خوش دلی و کامرانی
نشاط عشق و آغاز جوانی
کسی را کاین همه یک جا دهد دست
گر از دولت بنازد جای آن هست
مرا کاین دولت امروز است در چنگ
به دولت چون ننوشم جام گلرنگ
زمان چون رفت دیگر یافت نتوان
عنان زندگانی تافت نتوان
بساکس کانده فردا کشیدند
که دی مردند و فردا را ندیدند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه فرخ روزگاری باشد آن روز
که گردد هم نشین دو یار دل سوز
هوش مصنوعی: چه روز شادی خواهد بود وقتی که دو دوست دلسوز کنار هم باشند.
همه سرمایهٔ عشرت مهیا
ز موج شادمانی دل چو دریا
هوش مصنوعی: تمام دارایی شادی و لذت آماده است، مانند دریای پر از موج‌های شادمانه که دل را سرشار از خوشحالی می‌کند.
مراد و خوش دلی و کامرانی
نشاط عشق و آغاز جوانی
هوش مصنوعی: هدف و دل خوشی و رسیدن به آرزوها، شور و شوق عشق و شروع دوران جوانی است.
کسی را کاین همه یک جا دهد دست
گر از دولت بنازد جای آن هست
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند این همه نعمت و قدرت را به یک جا جمع کند، نشان دهنده این است که از جانب خوشبختی و بخت خوب به او داده شده است.
مرا کاین دولت امروز است در چنگ
به دولت چون ننوشم جام گلرنگ
هوش مصنوعی: امروز که این فرصت دلپذیر در دست من است، چگونه می‌توانم جام زیبای گلرنگ را ننوشم؟
زمان چون رفت دیگر یافت نتوان
عنان زندگانی تافت نتوان
هوش مصنوعی: زمان مانند یک رودخانه می‌گذرد و دیگر نمی‌توان آن را متوقف کرد. زندگی نیز به همین ترتیب ادامه دارد و نمی‌توان به گذشته بازگشت.
بساکس کانده فردا کشیدند
که دی مردند و فردا را ندیدند
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم برای فردا امید و آرزو داشتند، اما نتوانستند آن را ببینند و به نوعی سرنوشتشان را از دست دادند.