گنجور

بخش ۱۳ - عشرت کردن خسرو و شیرین بر لب شهر و دو افسانه گفتن آنان

شبی همچون سواد دیده پر نور
هوا عنبر فشان چون طره حور
زمانه برگ عشرت ساز کرده
فلک درهای دولت باز کرده
فرو مرده چراغ صبح گاهی
نشاط خواب کرده مرغ و ماهی
مقیمان زمین در پردهٔ راز
عروسان فلک در جلوهٔ ناز
کواکب در میان سرمهٔ ناب
درست افگنده مروارید شب تاب
گشاده شب در این طاووس گون باغ
دم طاوس را بر سینه زاغ
فرو برده زمانه جام جمشید
شده مه در زمین مهمان خورشید
ز قصر آهنگ صحرا کرد خسرو
کشیده بارگه بر سبزهٔ نو
لب شهر و دو مطرب زخمه درود
غبار غم جهان را کرد بدرود
معنبر شمعهای مجلس افروز
گشاده در دل شب روزن روز
بخور مجمر از عود قماری
زده ره چون نسیم نو بهاری
نهانی مجلسی کز هیچ سوئی
به جز محرم نمی‌گنجید موئی
ملک را داده گردون دوتا پشت
بشارت نامهٔ مقصود در مشت
صنم با او برسم دل نوازی
نشسته بر سریر سرفرازی
ستد جام شراب از دست ساقی
دمی خورد و به خسرو داد باقی
که چون من چاشنی گیرم ازین جام
ازانکن چاشنی لعل من وام
دو بوسی زان به نوش و ناز بستان
یکی وام ده و صد باز بستان
نشاید عاشقان را می پرستی
کزان دیوانگی خیزد نه مستی
شراب و عاشقی چونشد به هم یار
معاذ الله به رسوائی کشد کار
به جائی کاتشی در خرمن افتد
کجا میرد چو در وی روغن افتد
چو خورد آن باده را مست جگر خوار
به دستوری شد از شیرین شکرخوار
دهان را با دهانش هم نفس کرد
لبش بوسید و هم بر بوسه بس کرد
ز مقصود آنچه باید در نظرگاه
غم و اندیشه زحمت برده از راه
گهی جستند از می جان نوازی
گهی کردند با هم بوسه بازی
گه او در زلف این شبگیر کردی
به گردن زلف را زنجیر کردی
گهی این جعد او بگشادی از ناز
دل درمانده را کردی گره باز
گه آن با این عتاب اندیش گشتی
شفاعت خواه جرم خویش گشتی
که این افسانه‌های ناز گفتی
ز هجران سرگذشتی باز گفتی
گه او از دل برون دادی هوائی
به گریه باز راندی ماجرائی
در ان مجلس که بد از عشق بازار
خرد در خواب بود و فتنه بیدار
ز بس عشرت همه شب تا سحرگاه
بهشت این جهانی بود خرگاه

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی همچون سواد دیده پر نور
هوا عنبر فشان چون طره حور
هوش مصنوعی: شبی تاریک و زیبا که آسمان پر از نور است و بوی خوش عطر می‌دهد، مانند موهای حوریان خوش‌ریخت.
زمانه برگ عشرت ساز کرده
فلک درهای دولت باز کرده
هوش مصنوعی: روزگار خوشی و لذت را فراهم کرده و آسمان فرصت‌های خوب و prosperous را به روی ما گشوده است.
فرو مرده چراغ صبح گاهی
نشاط خواب کرده مرغ و ماهی
هوش مصنوعی: چراغ صبح که روشن می‌شود، حال و هوای خواب را به خواب می‌برد و پرندگان و ماهی‌ها به سراغ زندگی و جنب و جوش می‌روند.
مقیمان زمین در پردهٔ راز
عروسان فلک در جلوهٔ ناز
هوش مصنوعی: ساکنان زمین در خفا و پنهانی زندگی می‌کنند، در حالی که عروسان آسمان به زیبایی و ناز خود می‌بالند.
کواکب در میان سرمهٔ ناب
درست افگنده مروارید شب تاب
هوش مصنوعی: ستاره‌ها مانند مرواریدهای درخشان در دل سرمه‌ی سیاه شب جلوه‌گری می‌کنند.
گشاده شب در این طاووس گون باغ
دم طاوس را بر سینه زاغ
هوش مصنوعی: در شب زیبای این باغ که مانند طاووس است، دم طاوس بر سینه زاغ افتاده است.
فرو برده زمانه جام جمشید
شده مه در زمین مهمان خورشید
هوش مصنوعی: زمانه‌ ما را در حالتی به‌سر می‌برد که مانند جام جمشید، همه چیز را تحت تأثیر خود قرار داده و در این میان، ماه به عنوان مهمان خورشید در زمین حضور دارد.
ز قصر آهنگ صحرا کرد خسرو
کشیده بارگه بر سبزهٔ نو
هوش مصنوعی: خسرو از قصر به سمت دشت حرکت کرد و بارگاهش را بر روی چمن‌های تازه برپا کرد.
لب شهر و دو مطرب زخمه درود
غبار غم جهان را کرد بدرود
هوش مصنوعی: در نزدیکی شهر، دو نوازنده مشغول نواختن موسیقی هستند و با نوای خود، غم و اندوه جهان را بدرود می‌گویند.
معنبر شمعهای مجلس افروز
گشاده در دل شب روزن روز
هوش مصنوعی: شمع‌های روشن‌کننده مجلس در دل شب، به مانند روزن‌هایی هستند که نور و روشنی را به همراه دارند.
بخور مجمر از عود قماری
زده ره چون نسیم نو بهاری
هوش مصنوعی: بخور عودی که در مجمر می‌سوزد، چون نسیم تازه بهاری که به راه می‌وزد.
نهانی مجلسی کز هیچ سوئی
به جز محرم نمی‌گنجید موئی
هوش مصنوعی: در یک مجلس پنهانی که هیچ کس جز افراد خاص و قابل اعتماد اجازه ورود به آن را نداشت، هیچ چیز حتی به اندازه یک مو هم نمی‌توانست وارد شود.
ملک را داده گردون دوتا پشت
بشارت نامهٔ مقصود در مشت
هوش مصنوعی: آسمان به پادشاه دو خبر خوش داده که هدف نهایی‌اش در دست اوست.
صنم با او برسم دل نوازی
نشسته بر سریر سرفرازی
هوش مصنوعی: اکنون که به محبوبم نزدیک می‌شوم، او با مهربانی و محبت بر تختی از عظمت نشسته است.
ستد جام شراب از دست ساقی
دمی خورد و به خسرو داد باقی
هوش مصنوعی: ساقی لحظاتی جام شراب را در دست داشت و سپس آن را به خسرو داد.
که چون من چاشنی گیرم ازین جام
ازانکن چاشنی لعل من وام
هوش مصنوعی: وقتی که من از این جام نوشیدنی می‌نوشم، انگار که چاشنی وجودم را با لعل‌ها و زیبایی‌ها پر کرده‌ام.
دو بوسی زان به نوش و ناز بستان
یکی وام ده و صد باز بستان
هوش مصنوعی: دو بوسه بگیر و از زیبایی لذت ببر، و یک بار سرمایه‌ای بگیر و صد بار برگردان.
نشاید عاشقان را می پرستی
کزان دیوانگی خیزد نه مستی
هوش مصنوعی: عاشقان نباید به می‌پرستی بپردازند، زیرا از این کار دیوانگی به وجود می‌آید نه حالتی از سر مستی.
شراب و عاشقی چونشد به هم یار
معاذ الله به رسوائی کشد کار
هوش مصنوعی: شراب و عشق با هم چگونه می‌توانند باشند، به خدا پناه می‌برم که کار به رسوایی نرسد.
به جائی کاتشی در خرمن افتد
کجا میرد چو در وی روغن افتد
هوش مصنوعی: جایی که آتش در انبار گندم بیفتد، معنایش این است که اگر در آنجا روغن بریزد، آتش خاموش نخواهد شد. به این معنی است که در شرایط بحرانی، عوامل خطرناک می‌توانند همدیگر را تشدید کنند.
چو خورد آن باده را مست جگر خوار
به دستوری شد از شیرین شکرخوار
هوش مصنوعی: وقتی که آن شراب را نوشید، دلش به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و بر اساس فرمانی، از طعم شیرین و جذاب لذت برد.
دهان را با دهانش هم نفس کرد
لبش بوسید و هم بر بوسه بس کرد
هوش مصنوعی: او با لبانش به آرامی نفس دیگری را حس کرد و لبش را بوسید و از آنجا به بوسه‌های بیشتر ادامه داد.
ز مقصود آنچه باید در نظرگاه
غم و اندیشه زحمت برده از راه
هوش مصنوعی: در مورد هدفی که باید به آن توجه کرد، باید در دل غم و اندیشه زحمت کشید و مسیر را طی کرد.
گهی جستند از می جان نوازی
گهی کردند با هم بوسه بازی
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر عشق و محبت از همدیگر دور می‌شوند و گاهی نیز با محبت و عشق به هم نزدیک می‌شوند و بوسه می‌زنند.
گه او در زلف این شبگیر کردی
به گردن زلف را زنجیر کردی
هوش مصنوعی: گاه او در تاریکی شب، زلف‌هایش را به دور گردن پیچید و آن‌ها را به زنجیر کشید.
گهی این جعد او بگشادی از ناز
دل درمانده را کردی گره باز
هوش مصنوعی: گاهی موهای مجعد او را با نازش باز می‌کند و دلِ درمانده‌ام را از این قید آزاد می‌کند.
گه آن با این عتاب اندیش گشتی
شفاعت خواه جرم خویش گشتی
هوش مصنوعی: گاهی تو به خاطر عتاب و توبیخی که شنیده‌ای، فکر کرده‌ای و به جبران اشتباهاتت می‌خواهی شفاعت و کمک بخواهی.
که این افسانه‌های ناز گفتی
ز هجران سرگذشتی باز گفتی
هوش مصنوعی: در اینجا به موضوع افسانه‌هایی اشاره می‌شود که از عشق و جدایی سخن می‌گویند و به نوعی داستان‌ها و روایت‌هایی را بیان می‌کند که از احساسات عمیق ناشی از دوری و فراق حکایت دارند. این کلمات نشان‌دهنده‌ی غم و عاشقانه‌گی هستند که در آن درباره‌ی جدایی و تاثیر آن بر روح و قلب انسان صحبت می‌شود.
گه او از دل برون دادی هوائی
به گریه باز راندی ماجرائی
هوش مصنوعی: گاهی او از دل بیرون می‌رود و با حالتی از گریه، داستانی را دوباره به یاد می‌آورد.
در ان مجلس که بد از عشق بازار
خرد در خواب بود و فتنه بیدار
هوش مصنوعی: در آن جمعی که عشق حاکم بود، عقل در خواب به سر می‌برد و آشوب و اضطراب بیدار و فعال بود.
ز بس عشرت همه شب تا سحرگاه
بهشت این جهانی بود خرگاه
هوش مصنوعی: به خاطر شادی و خوشگذرانی که از شب تا صبح ادامه داشت، این دنیا مانند بهشتی برای من بود.

حاشیه ها

1387/09/16 22:12
khalil moetamed

بخش 13
بیت 6 = طاوس >>>>>>>> طاووس
بیت 8 = با رگه >>>>>>>> بارگه
بیت 24= ازمی >>>>>>>> از می
بیت 29= برو ندادی >>>>>> برون دادی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.