گنجور

بخش ۱۱ - یاری خواستن خسرو از قیصر و لشکر کشی او به مداین و شکست خوردن بهرام چوبینه

چو قیصر دید ز اوج پایهٔ خویش
چنان خورشید اندر سایهٔ خویش
به تاج و تخت دادش سرفرازی
کمر در بست در مهان نوازی
پس از چندی به خویشی مژده دادش
به دامادی کله بر سر نهادش
ز قد مریمش نخلی ببر داد
وزان نخل ترش خرمای تر داد
چو دریا لشکری دادش فرا پیش
که بنشاند غبار دشمن خویش
خبر بردند بر بهرام سر کش
که خسرو می‌رسد چون کوه آتش
دو لشکر روی در رو باز خوردند
به کوشش بازوی کین باز کردند
سنان جاسوسی دلها نموده
زبانی داده و جانی ربوده
ز تیر اندازی زنبورک از دور
مشبک سینه‌ها چون خان زنبور
نی ناوک نوای زار می‌کرد
نوای او به دلها کار می‌کرد
خدنگ از سینه دل می‌کرد غارت
کمان می‌کردش از ابرو اشارت
باستقبال مرگ از تیغ خوردن
همی شد پای کوبان سر ز گردن
جگرها از بلارک چاک می‌شد
به گردون بانگ چاکا چاک می‌شد
به گرمی توسنان چون برق گشته
میان آب و آتش غرق گشته
شده خسرو به کین جوشانتر از نیل
چو کوه آهنین بر کوههٔ پیل
به پیرامن بزرگان سپاهش
ز چشم بد به آهن بسته راهش
بزرگ امید با رای فلک تاب
نهاده چشم در چشم سطرلاب
چو طالع را زمانی دید فرخ
به پیل شاه کرد از فرخی رخ
به شه گفتا که دولت را ثباتست
بران پیلت که دشمن پیلماتست
روان شد پیل شه با سرفرازی
به یک شه پیل برد از خصم بازی
چو خود را در تزلزل دید بهرام
به برد آن زلزله از جانش آرام
گریزان می‌شد و خسرو به دنبال
رونده سرکش و جوینده قتال
مخالف گشت روزی قوت باد
همه کشتی زره یک جانب افتاد
بدینسان تا رسید از جنبش تیز
به انطاکیه در سر حد پرویز
خبر بر شاه رفت از معبر آب
که روزی بر درامد زود بشتاب
طلبکاران روان گشتند دل شاد
به سوی گنج باد آورد چون باد
ز دریا بر کشیدند آن خزینه
چو لولو ز آب و باده ز ابگینه
ملک بنشست روزی خرم و شاد
به بخشش گنج باد اور بگشاد
سخن گویان سخن را تازه کردند
ثناها را بلند آوازه کردند
فراوان ریخت از لولوی منشور
به دامان بزرگ امید و شاپور
نوا سازی که بودش باربد نام
نوائی ساخت آن روز آبگین فام
نهاد از زخمه چون برزد تمامش
نوای گنج باد آورد نامش
چو در مجلس نوازش کردش از عود
براورد از دماغ عاشقان دود

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو قیصر دید ز اوج پایهٔ خویش
چنان خورشید اندر سایهٔ خویش
هوش مصنوعی: وقتی قیصر از بلندی مقام خود نگاه کرد، دید که مانند خورشیدی در سایه خود است.
به تاج و تخت دادش سرفرازی
کمر در بست در مهان نوازی
هوش مصنوعی: او برای رسیدن به مقام و عظمت به سختی تلاش کرد و خود را برای پذیرایی از مهمانان آماده کرد.
پس از چندی به خویشی مژده دادش
به دامادی کله بر سر نهادش
هوش مصنوعی: پس از مدتی، او را به دوستی نوید داد و به همسر بودن بر سرش عمامه گذاشت.
ز قد مریمش نخلی ببر داد
وزان نخل ترش خرمای تر داد
هوش مصنوعی: از قامت مریم، درختی به وجود آمد و از آن درخت، خرماهایی تلخ به ما داد.
چو دریا لشکری دادش فرا پیش
که بنشاند غبار دشمن خویش
هوش مصنوعی: وقتی دریا لشکری را برای مقابله با دشمن خود آماده می‌کند، می‌تواند غباره‌ای که آن دشمن به‌وجود آورده را برطرف کند.
خبر بردند بر بهرام سر کش
که خسرو می‌رسد چون کوه آتش
هوش مصنوعی: خبر را به بهرام، که فرمانروایی سرکش است، رساندند که خسرو، همچون کوه آتش، به او نزدیک می‌شود.
دو لشکر روی در رو باز خوردند
به کوشش بازوی کین باز کردند
هوش مصنوعی: دو نیروی opposing در مقابل یکدیگر قرار گرفتند و با تلاش و جنگیدن، به نبرد پرداختند.
سنان جاسوسی دلها نموده
زبانی داده و جانی ربوده
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که عشق و احساسات درونی افراد را با دقت می‌سنجند و بر اساس آن‌ها، زبان و جان آن‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهند.
ز تیر اندازی زنبورک از دور
مشبک سینه‌ها چون خان زنبور
هوش مصنوعی: ز تیراندازی زنبوری که از دور نشانه‌گیری می‌کند، سینه‌ها مانند زنبورک‌ها مشبک و گل‌دار به نظر می‌رسند.
نی ناوک نوای زار می‌کرد
نوای او به دلها کار می‌کرد
هوش مصنوعی: نی در اینجا با صدای غم‌انگیز خود نوای دل‌نوازی را به گوش می‌رساند و این صدا به قلب‌ها نفوذ کرده و احساسات عمیق‌تری را بیدار می‌کند.
خدنگ از سینه دل می‌کرد غارت
کمان می‌کردش از ابرو اشارت
هوش مصنوعی: تیرکمان با چشم‌اش به دل من نشانه می‌زند و به دل من صدمه می‌زند.
باستقبال مرگ از تیغ خوردن
همی شد پای کوبان سر ز گردن
هوش مصنوعی: شخصی با شجاعت و عزم راسخ به استقبال مرگ می‌رفت و در حالی که پاهایش به زمین می‌کوبید، سرش را از گردنش جدا می‌کرد.
جگرها از بلارک چاک می‌شد
به گردون بانگ چاکا چاک می‌شد
هوش مصنوعی: دل‌ها از ناراحتی و غم پاره و زخم می‌شد و در آسمان صدای بلوا و clamour به گوش می‌رسید.
به گرمی توسنان چون برق گشته
میان آب و آتش غرق گشته
هوش مصنوعی: در دل آتش و آب، درخشش مانند برق به وجود آمده است.
شده خسرو به کین جوشانتر از نیل
چو کوه آهنین بر کوههٔ پیل
هوش مصنوعی: خسرو به شدت خشمگین و عصبی شده است، به طوری که خشم او مانند آبی خروشان از نیل است و قدرت و استحکام او شبیه کوه آهنین بر روی بدن فیل به نظر می‌رسد.
به پیرامن بزرگان سپاهش
ز چشم بد به آهن بسته راهش
هوش مصنوعی: به دور بزرگان، حفاظت و امنیتی وجود دارد که مانند یک زره آهنین از آنها در برابر آسیب‌ها و چشم‌زخم‌ها محافظت می‌کند.
بزرگ امید با رای فلک تاب
نهاده چشم در چشم سطرلاب
هوش مصنوعی: امید بزرگ، با تدبیر آسمان، نگاهش را در نگاه سطرلاب دوخته است.
چو طالع را زمانی دید فرخ
به پیل شاه کرد از فرخی رخ
هوش مصنوعی: زمانی که ستاره خوشبختی را مشاهده کرد، شاه با چهره‌ای پر از خوشحالی به سوارکاری بر روی فیل پرداخت.
به شه گفتا که دولت را ثباتست
بران پیلت که دشمن پیلماتست
هوش مصنوعی: به پادشاه گفتند که موفقیت و قدرت وابسته به پشتوانه و حمایت توست، زیرا دشمنان به دنبال آسیب زدن به تو هستند.
روان شد پیل شه با سرفرازی
به یک شه پیل برد از خصم بازی
هوش مصنوعی: سلطان با سربلندی به میدان رفت و مانند یک فیل قدرتمند، دشمن را شکست داد.
چو خود را در تزلزل دید بهرام
به برد آن زلزله از جانش آرام
هوش مصنوعی: زمانی که بهرام خود را در حالتی ناپایدار و نگران می‌بیند، با قدرت تصمیم می‌گیرد و این زلزله داخلی را از جانش دور می‌کند تا آرامش را بیابد.
گریزان می‌شد و خسرو به دنبال
رونده سرکش و جوینده قتال
هوش مصنوعی: خسرو به دنبال کسی بود که فرار می‌کرد و شجاعانه به سمت جنگ و نبرد می‌رفت.
مخالف گشت روزی قوت باد
همه کشتی زره یک جانب افتاد
هوش مصنوعی: روزی به خاطر وزش باد مخالف، قدرت کشتی به یک سمت کاهش پیدا کرد و باعث شد که همه چیز به آن سمت متمایل شود.
بدینسان تا رسید از جنبش تیز
به انطاکیه در سر حد پرویز
هوش مصنوعی: با این شتاب و حرکتی سریع، به انطاکیه رسیدند و به مرز پرویز رسیدند.
خبر بر شاه رفت از معبر آب
که روزی بر درامد زود بشتاب
هوش مصنوعی: خبر به شاه رسید از طریق آب که روزی به زودی در آنجا ظاهر خواهد شد.
طلبکاران روان گشتند دل شاد
به سوی گنج باد آورد چون باد
هوش مصنوعی: طلبکاران به سوی گنج و ثروت در حرکت شدند و دلشان شاد است، مانند بادی که به سرعت می‌وزد و چیزهای ارزشمند را به همراه می‌آورد.
ز دریا بر کشیدند آن خزینه
چو لولو ز آب و باده ز ابگینه
هوش مصنوعی: از دریا آن گنجینه را بیرون آوردند؛ مانند مرواید که از آب و شراب و شیشه ساخته شده است.
ملک بنشست روزی خرم و شاد
به بخشش گنج باد اور بگشاد
هوش مصنوعی: روزی پادشاه با شادی و خوشحالی نشسته بود و تصمیم گرفت یک گنج را که برای مردمش در نظر داشت، به آن‌ها ببخشد.
سخن گویان سخن را تازه کردند
ثناها را بلند آوازه کردند
هوش مصنوعی: گویندگان با نوآوری در بیان خود، سخنان تازه‌ای را ارائه دادند و مدح و ستایش‌ها را به طرز شگفت‌انگیزی برجسته و بلندآوازه ساختند.
فراوان ریخت از لولوی منشور
به دامان بزرگ امید و شاپور
هوش مصنوعی: بسیار از لولوی منشور، به دامن بزرگ امید و شاپور سرازیر شد.
نوا سازی که بودش باربد نام
نوائی ساخت آن روز آبگین فام
هوش مصنوعی: باربد، نوازنده‌ای مشهور، در روزی خاص نغمه‌ای زیبا و درخشنده را خلق کرد.
نهاد از زخمه چون برزد تمامش
نوای گنج باد آورد نامش
هوش مصنوعی: حیف است که به مشکل برخورده‌ای، اما این مصراع به نوعی از زیبایی و شگفتی اشاره دارد. وقتی چیز جدید و دل‌انگیزی از چیزی به وجود می‌آید، مانند صدای خوشی که از ضربه‌ای به ساز تولید می‌شود، آن را یادآور می‌شود. در واقع، خلاقیت و نوآوری همانند برآمدن صدای دل‌نواز، جلوه‌ای خاص دارد که همه را به سمت خود جذب می‌کند.
چو در مجلس نوازش کردش از عود
براورد از دماغ عاشقان دود
هوش مصنوعی: وقتی در محفل نوازش کرد، عطر خوش عود را از عشق‌ورزان به مشام رساند.

حاشیه ها

1387/09/16 22:12
khalil moetamed

بخش 11
بیت 9 = چونخان >>>>>>>> چون خان
بیت 32 = چو نبرزد >>>>>> چون برزد, یا چو برزد
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.