گنجور

شمارهٔ ۸

چنانی در نظر نظارگان را
که رونق بشکنی مه پارگان را
چنان نالان همی گردم به کویت
که دل خون می شود نظارگان را
تو در خواب خوش و من بی تو هر شب
شمارم تا سحر سیارگان را
زبس کاین رنج من به می نگردد
ز من بگرفته دل غمخوارگان را
دوای درد من بر تست، لیکن
تو چاره کی کنی بیچارگان را
روی گر، ای صبا، در خانه او
بگویی قصه آوارگان را
دل دیوانه خسرو نکو نیست
چگویم بد پری رخسارگان را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنانی در نظر نظارگان را
که رونق بشکنی مه پارگان را
هوش مصنوعی: تو به قدری در نظر بینندگان زیبا و جذابی که اگر رونق و زیبایی ستاره‌ها را بشکنی، باز هم تأثیر تو بیشتر خواهد بود.
چنان نالان همی گردم به کویت
که دل خون می شود نظارگان را
هوش مصنوعی: من به اندازه‌ای در کوی تو نالان و غم‌انگیز هستم که دل تماشاکنندگان از دیدن حال من خون می‌شود.
تو در خواب خوش و من بی تو هر شب
شمارم تا سحر سیارگان را
هوش مصنوعی: تو در خواب شیرین خود غرق هستی و من بدون تو هر شب تا صبح، ستاره‌ها را می‌شمارم.
زبس کاین رنج من به می نگردد
ز من بگرفته دل غمخوارگان را
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که به خاطر رنج و زحمتی که من کشیده‌ام، دیگران هم دل‌نگران شده و غم به دلشان نشسته است. یعنی درد و سختی من باعث شده که دیگران نیز احساس غم و نگرانی کنند.
دوای درد من بر تست، لیکن
تو چاره کی کنی بیچارگان را
هوش مصنوعی: درمان درد من در دستان توست، اما تو چگونه می‌توانی برای بیچارگان چاره‌سازی کنی؟
روی گر، ای صبا، در خانه او
بگویی قصه آوارگان را
هوش مصنوعی: ای باد صبا، وقتی به خانه او می‌روی، داستان آوارگان را برایش بگو.
دل دیوانه خسرو نکو نیست
چگویم بد پری رخسارگان را
هوش مصنوعی: دل دیوانه خسرو نمی‌تواند خوب باشد. چگونه می‌توانم از چهره‌های زشت و بد بگویم؟