شمارهٔ ۷۳۷
عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد
وز پس عمری آن جان جهان باز آمد
ره ده، ای دیده و خار مژه را یک سو کن
که خرامان و خوش آن سرو روان باز آمد
جان من چشم از آنگه که به روی تو فتاد
جز تو در غیر توان دید؟ از آن باز آمد
باز نامد دل من، گر چه به کویت صدبار
شادمان رفت و به فریاد و فغان باز آمد
هر کسم گویم باز آی ازان تا برهی
گر دل این است که دارم نتوان باز آمد
بنده خسرو که ز تو دیده بپوشید و برفت
چون میسر نشدش، ناله کنان باز آمد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد
وز پس عمری آن جان جهان باز آمد
هوش مصنوعی: زندگی دوباره به من بازگشته است، چون روح جدیدی در من دمیده شده و بعد از مدتها روحی که برایم همانند جهان ارزشمند است، دوباره به من برمیگردد.
ره ده، ای دیده و خار مژه را یک سو کن
که خرامان و خوش آن سرو روان باز آمد
هوش مصنوعی: ای دیده، مسیر را روشن کن و خارهای مژهات را کنار بگذار تا بتوانی به زیبایی و نرمی آن سرو روان که با ناز بازگشته، نگاه کنی.
جان من چشم از آنگه که به روی تو فتاد
جز تو در غیر توان دید؟ از آن باز آمد
هوش مصنوعی: از وقتی که نگاه من به چهره تو افتاد، دیگر نمیتوانم به کسی غیر از تو فکر کنم یا او را ببینم.
باز نامد دل من، گر چه به کویت صدبار
شادمان رفت و به فریاد و فغان باز آمد
هوش مصنوعی: دل من دوباره به سوی تو بازنگشته است، هرچند که بارها با شوق و شادی به کوی تو رفته و از شدت شوق فریاد و ناله کرده است، اما باز هم به حالت اولیه خود برنگشته.
هر کسم گویم باز آی ازان تا برهی
گر دل این است که دارم نتوان باز آمد
هوش مصنوعی: هر کسی را که میگویم برگرد، میخواهم که برگردد تا رهایی یابد. اگر دل من این گونه است، نمیتوانم دوباره برگردم.
بنده خسرو که ز تو دیده بپوشید و برفت
چون میسر نشدش، ناله کنان باز آمد
هوش مصنوعی: بندهای که به خاطر تو چشمانش را بر هم نهاد و رفت، وقتی نتوانست به تو دست یابد، با ناله و زاری برگردد.

امیرخسرو دهلوی