گنجور

شمارهٔ ۷۳۳

گرچه در کشتن عشاق زبون می‌آید
باری آن شکل ببینید که چون می‌آید
ای صبا، خاک رهش آر و بینداز به چشم
که بلاها همه زین رخنه درون می‌آید
گر کنم گریه دل ماندگی، از تست، ای دوست
کین شکایت همه از بخت نگون می‌آید
دل صیاد کجا سوزد، اگر ناله کند
مرغ بیچاره که در دام زبون می‌آید
آمدی باز و به نظاره برون آمد دل
لحظه‌ای باش که جان نیز برون می‌آید
خوشم از گریه خود، گرچه همه خون دل است
زان که بوی تو ز هر قطره خون می‌آید
تا شبم چون گذرد، آه که بازم در دل
یاد آن سلسله غالیه‌گون می‌آید
حذر از گوشه چشمش که ز شوخی خود را
مست می‌سازد و با سحر و فسون می‌آید
خسروا، چون سخن اول نشنیدی، ناچار
بکش از دوست بلایی که کنون می‌آید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه در کشتن عشاق زبون می‌آید
باری آن شکل ببینید که چون می‌آید
هوش مصنوعی: اگرچه عشق باعث رنج و ناراحتی عاشقان می‌شود، اما با این حال نگاهی به آن زیبایی بیندازید که چگونه به وجود می‌آید.
ای صبا، خاک رهش آر و بینداز به چشم
که بلاها همه زین رخنه درون می‌آید
هوش مصنوعی: ای نسیم، خاک پای او را ببر و در چشمانم بریز، زیرا تمام عذاب‌ها و مشکلات از این چهره زیبا سرچشمه می‌گیرند.
گر کنم گریه دل ماندگی، از تست، ای دوست
کین شکایت همه از بخت نگون می‌آید
هوش مصنوعی: اگر من گریه کنم و دل‌تنگی‌هایم را بیان کنم، دلیلش تو هستی، ای دوست؛ چرا که این نارضایتی‌ها همه ناشی از بخت بد و نامساعد من است.
دل صیاد کجا سوزد، اگر ناله کند
مرغ بیچاره که در دام زبون می‌آید
هوش مصنوعی: دل صیاد هیچ‌گاه نمی‌سوزد، حتی اگر پرنده‌ی بیچاره‌ای که در دام افتاده، ناله کند.
آمدی باز و به نظاره برون آمد دل
لحظه‌ای باش که جان نیز برون می‌آید
هوش مصنوعی: تو دوباره آمدی و دل من برای تماشای تو بیرون آمده است. این لحظه را درک کن، زیرا ممکن است جان من نیز در این لحظه از من جدا شود.
خوشم از گریه خود، گرچه همه خون دل است
زان که بوی تو ز هر قطره خون می‌آید
هوش مصنوعی: من از گریه‌ام خوشحال هستم، حتی اگر تمام آن درد و رنج باشد، زیرا هر قطره از اشکم بوی تو را می‌دهد.
تا شبم چون گذرد، آه که بازم در دل
یاد آن سلسله غالیه‌گون می‌آید
هوش مصنوعی: وقتی شب به پایان می‌رسد، آه که دوباره در دلم یاد آن زنجیره زیبا و رنگارنگ می‌افتد.
حذر از گوشه چشمش که ز شوخی خود را
مست می‌سازد و با سحر و فسون می‌آید
هوش مصنوعی: از نگاه و چشم او بپرهیز، چرا که همان نگاه، به شوخی و بازی، انسان را مست و مجذوب می‌کند و با جادو و فریب به سوی خود می‌کشد.
خسروا، چون سخن اول نشنیدی، ناچار
بکش از دوست بلایی که کنون می‌آید
هوش مصنوعی: ای خسروا، چون تو سخن ابتدایی را نشنیدی، ناچار باید از دوستی که اینک به تو بلایی می‌آورد، دوری کنی.