شمارهٔ ۷۲۶
لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکند
چشم تو جز جگر سوختگان خون نکند
ماه روی چو تو در مهر نمی افزاید
کم ازان کاین ستم و جور بر افزون نکند
چون رسد غارت ترکان خیالت، عاشق
نقد جان را چه کند کز دل بیرون نکند
سخن تلخ تو چون زهر کند در دل کار
طرفه کاری که درین زهر کس افسون نکند
دست ازان دارم بر خود که نهم پای به هوش
تا مرا سلسله زلف تو مجنون نکند
مردمان چشم ملامت سوی من داشته اند
مردمی کی کند، از چشم تو اکنون نکند
چند با خسرو سرگشته چو گردون گردی
برنگردی، ز وی، اندیشه گردون نکند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکند
چشم تو جز جگر سوختگان خون نکند
هوش مصنوعی: لبهای تو تنها خون دل را بیشتر نمیکنند و چشمان تو جز اشک جگر سوختگان چیزی نمیریزند.
ماه روی چو تو در مهر نمی افزاید
کم ازان کاین ستم و جور بر افزون نکند
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و نورانی تو مانند ماه است و هیچ کس نمیتواند به اندازهی تو محبت و زیبایی بیاورد. همچنین، هیچ ظلم و ستمی نمیتواند بر زیبایی و مهربانی تو افزوده شود.
چون رسد غارت ترکان خیالت، عاشق
نقد جان را چه کند کز دل بیرون نکند
هوش مصنوعی: زمانی که خیال حمله ترکان به سراغت بیاید، عاشق واقعی که جانش را میفروشد، چه کار میتواند بکند وقتی که نتواند محبت را از دلش خارج کند؟
سخن تلخ تو چون زهر کند در دل کار
طرفه کاری که درین زهر کس افسون نکند
هوش مصنوعی: سخنان تلخ تو مانند زهر، در دل دیگران تاثیر میگذارد. جالب اینکه در این زهر، کسی نمیتواند جادوی خاصی ایجاد کند.
دست ازان دارم بر خود که نهم پای به هوش
تا مرا سلسله زلف تو مجنون نکند
هوش مصنوعی: من از خودم دست میکشم و هوشیاریام را کنار میگذارم تا رشته زلفهای تو باعث دیوانگیام نشود.
مردمان چشم ملامت سوی من داشته اند
مردمی کی کند، از چشم تو اکنون نکند
هوش مصنوعی: مردم همیشه به من نگاه سرزنشآمیز داشتهاند، اما آیا این مردم اکنون از تو چنین نگاهی خواهند داشت؟
چند با خسرو سرگشته چو گردون گردی
برنگردی، ز وی، اندیشه گردون نکند
هوش مصنوعی: چند بار با خسرو مایهدار و شکوهمند، مثل گردباد سرگردان شدهایم و هرگز به او برنمیگردیم. او هم هرگز به فکر گرداندن سرنوشت ما نیست.

امیرخسرو دهلوی