گنجور

شمارهٔ ۷۲۰

مست من بی خبر از بزم چو در خانه شود
جان به همراهی آن نرگس مستانه شود
دشمن جان خودم پیش تو، ای تیرانداز
دوست نبود که بلا ببیند و بیگانه شود
در تو حیرانست نمی داند نظارگیت
آن گهی خواهد دانست که در خانه شود
می کنم شکر جفایت که چو شه ریزد خون
بندگان را همه گفتار ندیمانه شود
ای بسا خلق که زنار مغان خواهد بست
باش تا زلف تو در کشمکش شانه شود
با چنان سلسله زلف که لیلی دارد
حق به دست دل مجنونست که دیوانه شود
ساقیا، بو که نظر بر شودم بر نظرت
باده می ریز که تا بر سر پیمانه شود
بسکه پروانه شود سوخته شمع ز عشق
عارف از سوختگی عاشق پروانه شود
همه شب خسرو و افسانه یار و هر بار
قدری گوید و سر بر سر افسانه شود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مست من بی خبر از بزم چو در خانه شود
جان به همراهی آن نرگس مستانه شود
هوش مصنوعی: مست من که از جشن و دور و برش بی‌خبر است، زمانی که به خانه می‌رود، جانش با زیبایی آن نرگس، که حالتی مستانه دارد، همراه می‌شود.
دشمن جان خودم پیش تو، ای تیرانداز
دوست نبود که بلا ببیند و بیگانه شود
هوش مصنوعی: دشمن جان من در مقابل تو، ای تیرانداز، نیست که بدی ببیند و از من فاصله بگیرد.
در تو حیرانست نمی داند نظارگیت
آن گهی خواهد دانست که در خانه شود
هوش مصنوعی: در تو تعجب و شگفتی وجود دارد و نمی‌داند که چه وقت زیبایی تو را خواهد شناخت. این زمان تنها زمانی مشخص می‌شود که عشق، به خانه دلش بیاید.
می کنم شکر جفایت که چو شه ریزد خون
بندگان را همه گفتار ندیمانه شود
هوش مصنوعی: من به خاطر جفا و ظلم تو شکرگزاری می‌کنم؛ چون وقتی خون بندگان ریخته شود، تمامی گفته‌ها و اعمال متکبرانه و بیهوده خواهد شد.
ای بسا خلق که زنار مغان خواهد بست
باش تا زلف تو در کشمکش شانه شود
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم آرزو دارند که به زندگی پرشکوه و تجملاتی پناه ببرند، در حالی که تو باید صبر کنی تا زیبایی و جذابیت تو به اوج برسد و درخشش زلفت فرصتی برای جلب توجه دیگران فراهم کند.
با چنان سلسله زلف که لیلی دارد
حق به دست دل مجنونست که دیوانه شود
هوش مصنوعی: زلف‌های زیبای او به قدری دل‌فریب است که دل مجنون می‌تواند به راحتی عاشق و دیوانه‌وار شود.
ساقیا، بو که نظر بر شودم بر نظرت
باده می ریز که تا بر سر پیمانه شود
هوش مصنوعی: ای ساقی، چون نگاهت به من افتاد، باده را در جام بریز تا پیمانه پر شود.
بسکه پروانه شود سوخته شمع ز عشق
عارف از سوختگی عاشق پروانه شود
هوش مصنوعی: چنان که پروانه به خاطر عشق، خود را در آتش شمع می‌سوزاند، عارف نیز از شدت عشق خود، از سوختگی عاشق شمعی می‌شود.
همه شب خسرو و افسانه یار و هر بار
قدری گوید و سر بر سر افسانه شود
هوش مصنوعی: هر شب خسرو و یارش در کنار هم هستند و هر بار به اندازه‌ای صحبت می‌کنند و عشق را در دلشان زنده می‌کنند.