شمارهٔ ۷۱۵
آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند
زلف تو با شب و رخسار تو با ماه کند
از خیالت شب عاشق به درازی بگذشت
رفتن و آمدن از زلف تو کوتاه کند
خیز و بخرام که از بهر خرامیدن تست
شانه کو بر سر خوبان جهان راه کند
نازنینا، ز پی سایه تست از خورشید
گل که او خیمه زند، ماه که خرگاه کند
دیده در چاه زنخدان تو افتاد مرا
با که گویم که ازین واقعه آگاه کند؟
ناله من که یکی بود و دو شد از زنخت
همچو آواز که مردم به سر چاه کند
آتشی در دل خسرو زدی و آه نکرد
کاتشی دیگر برخیزد، اگر آه کند
خسروا، گر ستم از دوست رسد، باکی نیست
چاره تسلیم بود هر چه که آن شاه کند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند
زلف تو با شب و رخسار تو با ماه کند
هوش مصنوعی: آنچه که در صبح زود بر گلها میوزد، زلف تو با تاریکی شب و چهره تو با ماه درخشان در ارتباط است.
از خیالت شب عاشق به درازی بگذشت
رفتن و آمدن از زلف تو کوتاه کند
هوش مصنوعی: از خیال تو، شب عاشقانه به طولانیترین حالت خود گذشت و رفت و آمد بین ما، از پیچیدگی و درازی زلف تو کاسته میشود.
خیز و بخرام که از بهر خرامیدن تست
شانه کو بر سر خوبان جهان راه کند
هوش مصنوعی: برخیز و به راه بیفتم که برای زیبایی و ناز توست، شانهای که بر سر بهترینها میرود.
نازنینا، ز پی سایه تست از خورشید
گل که او خیمه زند، ماه که خرگاه کند
هوش مصنوعی: عزیزم، به خاطر وجود تو و سایهات، من همواره در کنار تو هستم. خورشید گل، نشانهی زیبایی و رونق زندگیام است و ماه هم نور و ذاتی آرامشبخش دارد که همچون یک چادر در زندگیام قرار دارد.
دیده در چاه زنخدان تو افتاد مرا
با که گویم که ازین واقعه آگاه کند؟
هوش مصنوعی: چشمانم در چالهی گودی صورتت افتاده و نمیدانم با که صحبت کنم تا از این ماجرا باخبر شود.
ناله من که یکی بود و دو شد از زنخت
همچو آواز که مردم به سر چاه کند
هوش مصنوعی: ناله من که ابتدا یکی بود، اکنون به دو صدا تبدیل شده است؛ همانند صدایی که از کشیده شدن مردم به سمت چاه بلند میشود.
آتشی در دل خسرو زدی و آه نکرد
کاتشی دیگر برخیزد، اگر آه کند
هوش مصنوعی: در دل خسرو آتشی روشن کردی و او هیچ نالهای نکرد، اما اگر نالهای کند، آتشی دیگر برخواهد خاست.
خسروا، گر ستم از دوست رسد، باکی نیست
چاره تسلیم بود هر چه که آن شاه کند
هوش مصنوعی: اگر از طرف دوست ظلمی به من برسد، نگران نیستم؛ راه چاره تسلیم شدن در برابر اوست، هر کاری که آن شاه انجام دهد.

امیرخسرو دهلوی