شمارهٔ ۷۱۲
هر شب از سینهٔ من تیر بلا می گذرد
تو چه دانی که برین سینه چهها میگذرد؟
دل اگر سنگ بوَد طاقت آتش نبود
آنچه از غمزهٔ او بر دل ما می گذرد
گر جفایی کند آن شوخ، مرا عیبی نیست
گو بکن، لیک ز اندازه چرا میگذرد؟
عاشقان را همه عمر از پی نظّارهٔ تو
شب به زاری و سحرگه به دعا میگذرد
یارب، این باد سحر از چه چنین خوشبوی است؟
مگر اندر سر آن زلف دو تا میگذرد
تو چه مرغی کاثرت نیست که از سوز دلم
سوخت هر مرغ که بر روی هوا میگذرد
خسروا، بگذر از اندیشهٔ خوبان کامروز
موسم فتنه و ایام بلا میگذرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر شب از سینهٔ من تیر بلا می گذرد
تو چه دانی که برین سینه چهها میگذرد؟
هوش مصنوعی: هر شب درد و رنجی بر دل من میگذرد، اما تو نمیدانی که چه حوادثی در دل من رخ میدهد.
دل اگر سنگ بوَد طاقت آتش نبود
آنچه از غمزهٔ او بر دل ما می گذرد
هوش مصنوعی: اگر دل سنگ هم بود، از پس آتش نمیآمد، آنچه که از نگاههای او بر دل ما میگذرد.
گر جفایی کند آن شوخ، مرا عیبی نیست
گو بکن، لیک ز اندازه چرا میگذرد؟
هوش مصنوعی: اگر آن معشوقهی نازنین و بازیگوش، به من بیمهری کند، عیبی ندارد و میگویم هر چه میخواهد بکند، اما چرا این بیمهری او از حد و اندازه فراتر میرود؟
عاشقان را همه عمر از پی نظّارهٔ تو
شب به زاری و سحرگه به دعا میگذرد
هوش مصنوعی: عاشقان تمام عمرشان را به خاطر تماشای تو صرف میکنند و شبها با اندوه و صبحها با دعا به سر میبرند.
یارب، این باد سحر از چه چنین خوشبوی است؟
مگر اندر سر آن زلف دو تا میگذرد
هوش مصنوعی: ای خدای من، این نسیم صبح چرا اینقدر خوشبو است؟ آیا بویی از آن دو زلف زیبا و دلربا میآید؟
تو چه مرغی کاثرت نیست که از سوز دلم
سوخت هر مرغ که بر روی هوا میگذرد
هوش مصنوعی: تو چه پرندهای هستی که تو را نمیبینم؛ چون هر پرندهای که در آسمان پرواز میکند، سوختن دل من را حس نمیکند.
خسروا، بگذر از اندیشهٔ خوبان کامروز
موسم فتنه و ایام بلا میگذرد
هوش مصنوعی: از افکار و نگرانیهای افراد خوب بگذر و توجهی به آنها نداشته باش، چون اکنون زمان بحران و مشکلات است و این وضعیت نیز سپری خواهد شد.
حاشیه ها
1396/01/21 09:03
شمس الدین جلیلیان
درود
به نظر می رسد در بیت دوم آنش باشد نه آتش !یعنی دل اگر سنگ هم باشد تحمل آن چه از غمزه بر دل ما می آید ندارد ! الله اعلم

امیرخسرو دهلوی