شمارهٔ ۷۰۶
بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید
انگبین در لب شیرینش لبالب نگرید
چشم بسته مگشایید مگر بر رویش
آن زمان کش مه نو در ته غبغب نگرید
پیش محراب دو ابروش که طاق است به حسن
عالمی دست برآورده به یارب نگرید
چون بدیدید رخش زیر زنخدان ببینید
در ته پاره مقنع چه غبغب نگرید
چشمش از هر مژه ای ساخته مشکین قلمی
می دهد فتوی خون همه، مذهب نگرید
زلف بر مه زده در خانه دل آمد پیش
نشد از دل، اثر ماه به عقرب نگرید
گاه انگیزش اشهب ز غبار زلفش
همه آفاق پر از عنبر اشهب نگرید
تا شکافی نهد از موی به پای مرکب
سر آن جعد کشان تا سم مرکب نگرید
اوست نوروز من و چون فتدش جعد به پای
راست با روز برابر شدن شب نگرید
در گلستان لطافت چو گل نوخیزش
تنک اندام و تنک پوش و تنک لب نگرید
بنده خسرو را در وصف جمالش هر روز
نو به نو دفتر و دیوان مرتب نگرید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید
انگبین در لب شیرینش لبالب نگرید
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند ماه است و موهایش شباهت به تاریکی دارد، در حالی که عسل در لبهای شیرینش جاری است و پر از لذت است.
چشم بسته مگشایید مگر بر رویش
آن زمان کش مه نو در ته غبغب نگرید
هوش مصنوعی: چشمهایتان را نباید باز کنید، مگر زمانی که او در مقابلتان باشد. در آن لحظه، مانند ماه نو که در نور مهتاب میدرخشد، به او نگاه کنید.
پیش محراب دو ابروش که طاق است به حسن
عالمی دست برآورده به یارب نگرید
هوش مصنوعی: در برابر محراب دو ابرویت که همچون قوس زیباست، به خاطر زیباییات دست به دعا بلند کرده و به خداوند مینگرم.
چون بدیدید رخش زیر زنخدان ببینید
در ته پاره مقنع چه غبغب نگرید
هوش مصنوعی: وقتی چهرهاش را زیر چانهاش دیدید، در انتهای مقنعهاش چه چربیای را مشاهده کردید که به او اطراف داده است.
چشمش از هر مژه ای ساخته مشکین قلمی
می دهد فتوی خون همه، مذهب نگرید
هوش مصنوعی: چشمان او به قدری زیبا و جذاب هستند که هر مژهاش مانند قلمی مشکی عمل میکند و گواهی بر این میدهد که عشق و احساسات عمیق او میتواند باعث به وجود آمدن درد و غم در دل دیگران شود؛ با این حال، او هیچ اشکی نمیریزد و هیچ نشانی از اندوه ندارد.
زلف بر مه زده در خانه دل آمد پیش
نشد از دل، اثر ماه به عقرب نگرید
هوش مصنوعی: زلفی که بر چهره معشوق افکنده شده، به خاطر زیباییاش دل را به خانهاش میآورد، اما این زیبایی نتوانسته تأثیر عمیقی بر دل بگذارد، و هیچ نقطهای از دل به قمر (ماه) اشاره نمیکند یا نمیتواند به آن نگاه کند.
گاه انگیزش اشهب ز غبار زلفش
همه آفاق پر از عنبر اشهب نگرید
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، شوق و هیجان ناشی از غبار موهایش، باعث میشود که تمام جهان پر از بوی خوش عنبر شود.
تا شکافی نهد از موی به پای مرکب
سر آن جعد کشان تا سم مرکب نگرید
هوش مصنوعی: هر وقت که موی زیبا و پرجلوهای از سر آن جوانان بگذرد و به پای مرکب برسد، سم مرکب هم بانوا و نازکطبعی به تماشای آن مینگرد.
اوست نوروز من و چون فتدش جعد به پای
راست با روز برابر شدن شب نگرید
هوش مصنوعی: او همان نوروز من است و وقتی که جعد او بر پای راستش بیفتد، شب دیگر به دلایلی که دارد، به روز نمینگرَد و از آن نمیترسد.
در گلستان لطافت چو گل نوخیزش
تنک اندام و تنک پوش و تنک لب نگرید
هوش مصنوعی: در باغ گل، زیبایی گل تازهای که قامت باریک و پوشش کمی دارد، به چشم میآید و کسی به آن نمینگرد.
بنده خسرو را در وصف جمالش هر روز
نو به نو دفتر و دیوان مرتب نگرید
هوش مصنوعی: هر روز بندهای که در وصف زیباییهای خسرو مینویسد، دفتر و دیوانش را تازه و مرتب میکند.

امیرخسرو دهلوی