شمارهٔ ۷۰۴
گوش من از پی نام تو به هر کوی بماند
چشم من از هوس روی تو هر سوی بماند
نه به گلزار گشاید دل من، نه در باغ
بسکه در جان من اندیشه آن روی بماند
بامدادان به چمن نازکنان می گشتی
سرو یک پای ستاده به لب جوی بماند
سوی پیکان شو دم، گر گله زان غمزه کنم
که چه پیکانی ازو در ته هر موی بماند؟
سر بسی بر در و دیوار زدم همچو صبا
که گذشت آن گل خندان من و بوی بماند
ماجرای دل خودکام، چه پرسی از من؟
سالها شد که ز من رفت و دران کوی بماند
شکرگوی کرمش کرد دل خسرو را
ذوق دشنام که در گوش دعاگوی بماند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گوش من از پی نام تو به هر کوی بماند
چشم من از هوس روی تو هر سوی بماند
هوش مصنوعی: گوش من به دنبال نام تو در هر کوچهای میگردد و چشم من به خاطر آرزوی دیدن چهرهات، به هر سمت خیره مانده است.
نه به گلزار گشاید دل من، نه در باغ
بسکه در جان من اندیشه آن روی بماند
هوش مصنوعی: دل من نه به گلزار علاقهمند است و نه در باغ، زیرا خاطره آن چهره در عمق وجودم باقی مانده است.
بامدادان به چمن نازکنان می گشتی
سرو یک پای ستاده به لب جوی بماند
هوش مصنوعی: صبح زود، در باغ با ناز و عشوه قدم میزدی، در حالی که درخت سرو به طور ایستاده در کنار جوی آب به تماشا نشسته بود.
سوی پیکان شو دم، گر گله زان غمزه کنم
که چه پیکانی ازو در ته هر موی بماند؟
هوش مصنوعی: اگر به سمت پیکان عشقش حرکت کنم، آیا به خاطر آن دمی که با فریب لبخندش حرف میزنم، نمیبینم که چقدر عشق در تار و پود وجود من ریشه دوانده است؟
سر بسی بر در و دیوار زدم همچو صبا
که گذشت آن گل خندان من و بوی بماند
هوش مصنوعی: من مانند نسیمی به در و دیوار سر زدم و جستجو کردم، ولی فقط رد و بوی آن گل خندانم را که گذشت، یافتم.
ماجرای دل خودکام، چه پرسی از من؟
سالها شد که ز من رفت و دران کوی بماند
هوش مصنوعی: از من درباره دل خودرأیام سوال نکن، چرا که سالهاست که از من رفته و در آن کوچه مانده است.
شکرگوی کرمش کرد دل خسرو را
ذوق دشنام که در گوش دعاگوی بماند
هوش مصنوعی: خسرو به خاطر محبت و خوبیهایی که از محبوبش دیده، از شنیدن دشنام و توهین هم لذت میبرد. به طوری که حتی دعاهایی که برای او میشود، در دلش باقی میماند.

امیرخسرو دهلوی