شمارهٔ ۶۹۸
سر من به سجده هر دم به ستانه ای درآید
جگر اندر آستانش به بهانه ای در آید
قد تست همچو تیری که درون جان نشیند
چو درون سینه من گذرانه ای در آید
در کین گشاد چشمت به خیال خود بگو تا
ز پی شفاعت من به میانه ای در آید
ز فسانه خواب خیزد، ولی اندر این که خسپد
اگر این حکایت من به فسانه ای در آید
دل من ز زلف و رویت شد اسیر و چون نگردد؟
شب ماهتاب دزدی که به خانه ای در آید
ز غمت چنانست سوزم که زبان کنم تصور
به دهن ز آتش دل چو زبانه ای در آید
سحری بود، خدایا که حریف من ز جایی
همه شب شراب خورده سحرانه ای در آید
صنما، بیا که خسرو ز برای تست هر شب
در دیده باز کرده که فلانه ای در آید
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر من به سجده هر دم به ستانه ای درآید
جگر اندر آستانش به بهانه ای در آید
هوش مصنوعی: هر لحظه سرم به خاک تعظیم میافتد و دلدردم به بهانهای به درگاهش میرسد.
قد تست همچو تیری که درون جان نشیند
چو درون سینه من گذرانه ای در آید
هوش مصنوعی: تو مانند تیری هستی که به عمق جان نفوذ میکند، همانطور که احساسات و یادها در درون سینهام حاضرند و به خاطر میآیند.
در کین گشاد چشمت به خیال خود بگو تا
ز پی شفاعت من به میانه ای در آید
هوش مصنوعی: در دل خود، کینه و حسد را کنار بگذار و به خیال خود حرف بزن، تا شاید به خاطر رفع مشکل من، شخصی به میان بیاید و کمک کند.
ز فسانه خواب خیزد، ولی اندر این که خسپد
اگر این حکایت من به فسانه ای در آید
هوش مصنوعی: از داستان خواب برمیخیزد، اما این که آیا در این روایت من به قصهای بدل شود یا نه، مشخص نیست.
دل من ز زلف و رویت شد اسیر و چون نگردد؟
شب ماهتاب دزدی که به خانه ای در آید
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زلف و چهرهات گرفتار شده و چگونه میتواند آزاد شود؟ شب مثل دزد ماهتابی است که به خانهای وارد میشود.
ز غمت چنانست سوزم که زبان کنم تصور
به دهن ز آتش دل چو زبانه ای در آید
هوش مصنوعی: از درد و غم تو آنقدر میسوزم که اگر بخواهم دربارهاش صحبت کنم، گویی آتش دل به زبانم میآید و احساساتم را به وضوح بیان میکند.
سحری بود، خدایا که حریف من ز جایی
همه شب شراب خورده سحرانه ای در آید
هوش مصنوعی: صبح زود بود، ای خدا، که رقیب من از جایی دیگر شب را نوشید و حالا در حال آمدن است.
صنما، بیا که خسرو ز برای تست هر شب
در دیده باز کرده که فلانه ای در آید
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا، بیا که شاه به خاطر تو هر شب چشمانش را باز کرده و منتظر ورود تو است.

امیرخسرو دهلوی