گنجور

شمارهٔ ۶۷۴

یار من گویند آنجا گاه گاهی بگذرد
راضیم گر در دلش از بعد ماهی بگذرد
بیهشم در راهش افتاده، مرا آگه کنید
گر درین ره سرو بالا کج کلاهی بگذرد
ای صبا، جانم ببر، در خاک کویش کن نثار
گر درین ره نگذرد آخر به راهی بگذرد
حال پامالان راه خویش می پرسی، مپرس
وای بر موران دران شارع که شاهی بگذرد
نیست آن دولت که بوسم پای میمونت، ولی
پای آن بوسم که در کوی تو گاهی بگذرد
غمزه با صدها بلای خویش نابخشودنیست
دیدن شاهی که با زین سان سپاهی بگذرد
خلق در فریاد و تو خوش می‌روی، من چون زیم؟
وه که گر ناگاهی از من تیر آهی بگذرد
زاه گرمم رو سیه شد روز، هم داری روا
کاینچنین روز سیه بر رو سیاهی بگذرد؟
در زنخدانت دل خسرو فتاد و غرق شد
همچو آن مستی که بر بالای چاهی بگذرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار من گویند آنجا گاه گاهی بگذرد
راضیم گر در دلش از بعد ماهی بگذرد
هوش مصنوعی: عزیز من را می‌گویند که در برخی مواقع از آنجا عبور می‌کند، و من راضی هستم حتی اگر در دلش بعد از مدت‌ها از من یاد کند.
بیهشم در راهش افتاده، مرا آگه کنید
گر درین ره سرو بالا کج کلاهی بگذرد
هوش مصنوعی: من که بی‌خبر و بی‌هوا در مسیر او افتاده‌ام، لطفاً مرا آگاه کنید اگر در این راه کسی با قامتی بلند و کلاهی کج عبور کند.
ای صبا، جانم ببر، در خاک کویش کن نثار
گر درین ره نگذرد آخر به راهی بگذرد
هوش مصنوعی: ای نسیم، جانم را ببر و در خاک کوی معشوق نثار کن. اگر در این مسیر بی‌فایده بگذرد، حداقل در یک راهی دیگر گذر خواهد کرد.
حال پامالان راه خویش می پرسی، مپرس
وای بر موران دران شارع که شاهی بگذرد
هوش مصنوعی: اگر در حال آسیب دیدگان و بی‌پناهانی که در راه خود پیش می‌روند، سوال کنی، باید بدان که چه حوادثی بر سر آن‌ها می‌آید، چرا که ممکن است عظمت و قدرتی از کنارشان بگذرد و آن‌ها از این دنیا کاملاً نادیده گرفته شوند.
نیست آن دولت که بوسم پای میمونت، ولی
پای آن بوسم که در کوی تو گاهی بگذرد
هوش مصنوعی: من آن خوشبختی را نمی‌خواهم که بتوانم پای میمون تو را ببوسم، اما پای کسی را می‌بوسم که گاهی به کوی تو می‌گذرد.
غمزه با صدها بلای خویش نابخشودنیست
دیدن شاهی که با زین سان سپاهی بگذرد
هوش مصنوعی: نگاه و لبخند معنادار او با تمام دردها و مشکلاتش قابل بخشش نیست، وقتی که پادشاهی با این همه قدرت و رعیت از کنار ما می‌گذرد.
خلق در فریاد و تو خوش می‌روی، من چون زیم؟
وه که گر ناگاهی از من تیر آهی بگذرد
هوش مصنوعی: مردم در حال ناله و فریاد هستند و تو در آرامش به راهت ادامه می‌دهی، من چگونه باید زندگی کنم؟ ای کاش اگر یک تیر اندوه از من بگذرد، تو متوجه آن نشوی.
زاه گرمم رو سیه شد روز، هم داری روا
کاینچنین روز سیه بر رو سیاهی بگذرد؟
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از دلی پر درد است که در روزهای سخت و ناکامی، می‌پرسد آیا سزاوار است که چنین روزهایی بر زندگی‌اش بگذرد و او را دچار سیاهی و ناکامی کند؟ از این رو، به احساس ناامیدی و تیره‌روزی اشاره دارد.
در زنخدانت دل خسرو فتاد و غرق شد
همچو آن مستی که بر بالای چاهی بگذرد
هوش مصنوعی: دل خسرو به خاطر زیبایی و جذابیت تو در دام زنخدان تو گرفتار شد و مانند کسی که مست و غافل باشد، در اعماق عشق تو غرق شد.