شمارهٔ ۶۵۵
آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به باد
خاک بر سر می کنم از دست ایشان داد داد
زلف تو سرمایه عمر دراز است، ای پسر
زانکه از سودای زلفت می رود عمرم به باد
از شب غم بر سر من صبح پیری می دمد
حبذا عهد جوانی، گوییا آن بود باد
زین صفت کز آتش دل دود بر سر می رود
روشن است این کاخرم باید چو شمع از پا فتاد
ای که برکندی دل از پیمان یاران قدیم
گاه گاهت یاد باید کرد از عهد وداد
بخت یارت شد، مبارک طالع فیروز روز
نیک بختی مقبلی کو را قبولت دست داد
خسرو از دوران گیتی محنت و غم دید و بس
دولت او بود و بخت او که از مادر نزاد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به باد
خاک بر سر می کنم از دست ایشان داد داد
هوش مصنوعی: آبرو و اعتبار من به خاطر عشق به زیبارویان در حال نابودی است و از شدت غم و ناامیدی بر سر خود خاک میریزم.
زلف تو سرمایه عمر دراز است، ای پسر
زانکه از سودای زلفت می رود عمرم به باد
هوش مصنوعی: زلف تو، به مانند داری از عمر من است، ای جوان، زیرا شوق و آرزوی زلفت باعث میشود عمرم به هدر برود.
از شب غم بر سر من صبح پیری می دمد
حبذا عهد جوانی، گوییا آن بود باد
هوش مصنوعی: از شب غم، صبح پیری بر من خاکستر مینشانَد، چه خوب بود که مثل گذشته جوانی باقی میماند، گویی آن روزها فقط نسیمی بود که گذشت.
زین صفت کز آتش دل دود بر سر می رود
روشن است این کاخرم باید چو شمع از پا فتاد
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی از عشق و دلتنگی میپردازد. شعری به تصویر میکشد که چگونه آتش عشق در دل به دود تبدیل میشود و نشان میدهد که در نهایت، وقتی که آدمی از پا میافتد و خستگی به او غلبه میکند، مانند شمعی که در اثر سوختن خاموش میشود، باید روشن و شفاف باشد. به نوعی، این احساس عمیق و درونی را نشان میدهد که گرچه ممکن است فردی دچار رنج و درد شود، اما هویت و وجود او به زیبایی و روشنی باقی میماند.
ای که برکندی دل از پیمان یاران قدیم
گاه گاهت یاد باید کرد از عهد وداد
هوش مصنوعی: ای کسی که از دوستداشتن و عهد و پیمان با رفقای قدیمیات دست کشیدی، گاهی باید به یاد آن عهد و وفا بیفتی.
بخت یارت شد، مبارک طالع فیروز روز
نیک بختی مقبلی کو را قبولت دست داد
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت به یاریات بیاید، خوشا آن روزی که شانس به تو روی بیاورد و تو را بپذیرد.
خسرو از دوران گیتی محنت و غم دید و بس
دولت او بود و بخت او که از مادر نزاد
هوش مصنوعی: خسرو در طول زندگی خود فقط درد و رنج را تجربه کرده و هیچ چیزی جز شانس و خوششانسی برای او وجود نداشت که از مادر نصیبش نشده بود.

امیرخسرو دهلوی