شمارهٔ ۶۵۰
چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم کنند
ور نه ترسم عالمی را خسته و در هم کنند
هم شکاف جان کنند و هم بسی خون دل آب
شانه و آبی که زلفت را خم اندر خم کنند
مرهم از لبهات می جویم بدین جان فگار
وای بر ریشی که آن را از نمک مرهم کنند
بر درت عشاق خون گریند و رو و مو کنند
چون زنان از گرمی دل شعله ماتم کنند
چشم مشتاقانت از خون بسته گردد نی ز آب
باز نگشاید مگر بازش هم از خونم کنند
بند بر عاشق بدان ماند که باشد بر جگر
ناتوان را زحمت جانی و داغش هم کنند
دم که بر یادش بر آید باز در تن چون رود
وه بدین خواری چگونه یاد آن همدم کنند
ای صبا، آنان که دل سنگ اند، بهر ما بگوی
ما ز غم مردیم دل از بهر ما بی غم کنند
خسروا، جان دوست می داری، ز جانان دم مزن
شاهدان باید که کار شیرمردان کم کنند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم کنند
ور نه ترسم عالمی را خسته و در هم کنند
هوش مصنوعی: چشمها را بگو که این ناز و بازیگری را کمتر کنند، وگرنه میترسم که همه را خسته و صبرشان را تنگ کنند.
هم شکاف جان کنند و هم بسی خون دل آب
شانه و آبی که زلفت را خم اندر خم کنند
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن عواطف عمیق و روابط عاشقانه پرداخته است. شاعر اشاره میکند که ارتباط عاشقانه میتواند هم سبب درد و رنج روحی (خون دل) شود و هم زیبایی و لطافت (آب شانه) را به همراه داشته باشد. زلفهای معشوق که به شکل خمیده و زیبایی در آمدهاند، نماد جذابیت و دلربایی است که به نوعی روح و جان عاشق را تحت تأثیر قرار میدهد. در کل، این متن بازتابی از زیباییها و دردهای عشق است.
مرهم از لبهات می جویم بدین جان فگار
وای بر ریشی که آن را از نمک مرهم کنند
هوش مصنوعی: به دنبال تسکینی از لبهایت هستم، زیرا این دل زخمدار ناراحت است. چه دردناک است که آن زخم را با نمکی که میسوزاند، درمان کنند.
بر درت عشاق خون گریند و رو و مو کنند
چون زنان از گرمی دل شعله ماتم کنند
هوش مصنوعی: عشاق بر در تو به شدت گریه میکنند و مانند زنان، از شدت درد و احساس شکست، موهای خود را پریشان میکنند و آتش اندوه را در دل خود حس میکنند.
چشم مشتاقانت از خون بسته گردد نی ز آب
باز نگشاید مگر بازش هم از خونم کنند
هوش مصنوعی: چشم علاقهمندان به عشق، از اشکی که در دل دارند، خشک میشود و نمیتواند به آب چشم بیفتد، مگر این که دوباره از عشق و احساسات عمیقشان برایشان بگویند.
بند بر عاشق بدان ماند که باشد بر جگر
ناتوان را زحمت جانی و داغش هم کنند
هوش مصنوعی: عاشق به حالتی شبیه به کسی است که زخم قلبش را تحمل میکند، در حالی که این زخم و درد برای او بسیار سخت و طاقتفرساست.
دم که بر یادش بر آید باز در تن چون رود
وه بدین خواری چگونه یاد آن همدم کنند
هوش مصنوعی: زمانی که یاد او به سراغم میآید، بدنم مانند رود به شدت دچار تلاطم میشود و نمیدانم چگونه میتوانم با این احوال به یاد آن همدم عزیز بپردازم.
ای صبا، آنان که دل سنگ اند، بهر ما بگوی
ما ز غم مردیم دل از بهر ما بی غم کنند
هوش مصنوعی: ای نسیم، به آنانی که دلهای سخت و بیرحم دارند بگو که ما از غمها جانمان به لب رسیده است. برای ما دلرحمی کنند و از دغدغهها و اندوههای ما آگاه شوند.
خسروا، جان دوست می داری، ز جانان دم مزن
شاهدان باید که کار شیرمردان کم کنند
هوش مصنوعی: اگر جان دوست را دوست داری، از عشق به محبوب سخن مگو؛ زیرا باید آگاه باشی که کار دلیران در این میدان کمتر از کار آنها نیست.

امیرخسرو دهلوی