گنجور

شمارهٔ ۶۴۶

رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بماند
بر شکستی و به جانم نقش گیسویت بماند
سر گذشتی بشنو از من، داشتم وقتی دلی
سالها شد در فرامش خانه مویت بماند
دی خرامان می گذشتی خلق بیدل مانده را
گریه ها پیشت روان شد، چشمها سویت بماند
مردن من بین که چون شب بازگشتم از درت
کالبد باز آمد و جان بر سر کویت بماند
گردنت آزاد باد و خون من در گردنم
چون به کشتن خو گرفتی و همان خویت بماند
رفت جان پر هوس تا بوسد ابروی ترا
هم در آن بوسیدن محراب ابرویت بماند
زان شبی کین سو گذشتی گیسوی مشکین کشان
تاکنون مستم که تو بگذشتی و بویت بماند
بو که باز آید دل و جان گرفتارم ز تو
از بدت گفتن زبان در کوی بدگویت بماند
این به گفتن راست می آید که خسرو، خوش بزی
چون زید بیچاره ای کز دیدن رویت بماند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بماند
بر شکستی و به جانم نقش گیسویت بماند
هوش مصنوعی: ما از چشمانت دور شدیم، اما حسرت دیدن رویت در دل ما باقی مانده است. همچنین تصویر زیبای گیسوانت در جان ما نقش بسته و فراموش نمی‌شود.
سر گذشتی بشنو از من، داشتم وقتی دلی
سالها شد در فرامش خانه مویت بماند
هوش مصنوعی: از روی تجربیات و خاطراتم می‌گویم که زمانی دلی داشتم که سال‌ها در گوشه‌ای از وجودم فراموش شد، اما هنوز هم یادهای تو در قلبم باقی مانده است.
دی خرامان می گذشتی خلق بیدل مانده را
گریه ها پیشت روان شد، چشمها سویت بماند
هوش مصنوعی: دیروز تو در حال عبور بودی و مردم بی‌دل را که از غم می‌گریستند، می‌دیدی. اشک‌ها به سوی تو روان بود و چشم‌هایت همچنان به تو خیره مانده بود.
مردن من بین که چون شب بازگشتم از درت
کالبد باز آمد و جان بر سر کویت بماند
هوش مصنوعی: در حقیقت، وقتی من بمیرم و دوباره به سوی تو برگردم، جسدم به خانه خواهد آمد اما روح من در کنار کوی تو خواهد ماند.
گردنت آزاد باد و خون من در گردنم
چون به کشتن خو گرفتی و همان خویت بماند
هوش مصنوعی: دستت باز باشد و خون من بر گردن من باقی بماند، زیرا تو به کشتن من عادت کرده‌ای و همان طبیعت خودت را حفظ کن.
رفت جان پر هوس تا بوسد ابروی ترا
هم در آن بوسیدن محراب ابرویت بماند
هوش مصنوعی: معشوقه اش را با تمام عشق و هیجان می‌بوست و در این بوسه، زیبایی و جاذبه ابروهایش را جاودانه کرد.
زان شبی کین سو گذشتی گیسوی مشکین کشان
تاکنون مستم که تو بگذشتی و بویت بماند
هوش مصنوعی: از شبی که تو از این طرف عبور کردی و موهای مشکی‌ات را به آرامی کشاندی، هنوز مست و شگفت‌زده‌ام، زیرا تو گذشتی و بویت در فضا ماندگار شد.
بو که باز آید دل و جان گرفتارم ز تو
از بدت گفتن زبان در کوی بدگویت بماند
هوش مصنوعی: دل و جانم به یاد تو درگیر است، حتی از بدگویی درباره‌ات هم زبانم بند آمده و در جایی مانده است که نمی‌توانم حرف بزنم.
این به گفتن راست می آید که خسرو، خوش بزی
چون زید بیچاره ای کز دیدن رویت بماند
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر کسی به خوشی و شادی زندگی کند، مانند خسرو که زندگی لذت‌بخشی دارد، در عین حال ممکن است دیگران مثل زید، که دچار سختی و ناتوانی هستند، از دیدن زیبایی‌های زندگی و محبت او حسرت بخورند. در واقع، زندگی با خوشی و زیبایی می‌تواند باعث احساس ناکامی در دیگران شود.