گنجور

شمارهٔ ۶۴۴

باز گل می آید و دل در بلا خواهد فتاد
شورشی در جان بی سامان ما خواهد فتاد
باز آن یار پریشان کار در خواهد رسید
عقل و جان و دل ز یکدیگر جدا خواهد فتاد
باز آن سرو خرامان در چمن خواهد گذشت
ای بسا دلها کزان زلف دو تا خواهد فتاد
تازه خواهد شد ز سوز بلبلان داغ کهن
آتشی هر دم به جان مبتلا خواهد فتاد
اندک اندک می رود آن دزد دلها سوی باغ
باز بنگر تا ز ره چند آشنا خواهد فتاد
تا ز مستی برکه خواهد اوفتاد آن چشم مست
تا کدامین خون گرفته در بلا خواهد فتاد
جز صبا کس می نبوسد پای او زین پس رهی
خاک گشته در ره باد صبا خواهد فتاد
نیست آن بختم که یابم نیم خورده زو شراب
لیک می ترسم که آن جرعه کجا خواهد فتاد؟
چند ازین سودای فاسد، کان بت آمد در کنار
خسروا، گوهر نه در دست گدا خواهد فتاد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز گل می آید و دل در بلا خواهد فتاد
شورشی در جان بی سامان ما خواهد فتاد
هوش مصنوعی: باز هم گل خواهد آمد و دل ما در عشق دچار مشکل خواهد شد. شور و شوقی در وجود بی‌قرار ما بوجود خواهد آمد.
باز آن یار پریشان کار در خواهد رسید
عقل و جان و دل ز یکدیگر جدا خواهد فتاد
هوش مصنوعی: یار محبوب و آشفته، دوباره به سوی من خواهد آمد. در این میان، عقل، جان و دل هر یک از دیگری جدا خواهند شد.
باز آن سرو خرامان در چمن خواهد گذشت
ای بسا دلها کزان زلف دو تا خواهد فتاد
هوش مصنوعی: آن سرو زیبا و خوش‌نمک دوباره در باغ خواهد گذشت و بار دیگر دل‌های زیادی تحت تأثیر زیبایی‌هایش قرار خواهند گرفت و به خاطر زلف‌هایش دلتنگ خواهند شد.
تازه خواهد شد ز سوز بلبلان داغ کهن
آتشی هر دم به جان مبتلا خواهد فتاد
هوش مصنوعی: از عشق و غم بلبلان به آتش دلی کهنه و قدیمی تازه خواهد شد و هر لحظه جانم به این آتش مبتلا می‌شود.
اندک اندک می رود آن دزد دلها سوی باغ
باز بنگر تا ز ره چند آشنا خواهد فتاد
هوش مصنوعی: به آرامی و به تدریج آن دزد دل‌ها به سمت باغ حرکت می‌کند. دوباره نگاه کن تا ببینی از چه مسیری آشنایان وارد خواهند شد.
تا ز مستی برکه خواهد اوفتاد آن چشم مست
تا کدامین خون گرفته در بلا خواهد فتاد
هوش مصنوعی: وقتی که آن چشم مست به خاطر مستی به زمین بیفتد، باید دید که در کدام نوع درد و مصیبت غرق خواهد شد.
جز صبا کس می نبوسد پای او زین پس رهی
خاک گشته در ره باد صبا خواهد فتاد
هوش مصنوعی: جز نسیم صبح، هیچ‌کس پای او را نمی‌بوسد. از این پس، رهی که خاکی شده، در مسیر باد صبح خواهد افتاد.
نیست آن بختم که یابم نیم خورده زو شراب
لیک می ترسم که آن جرعه کجا خواهد فتاد؟
هوش مصنوعی: من بختی ندارم که حتی نیم جرعه‌ای از شراب را به‌دست بیاورم، اما نگرانم که اگر به دستم بیفتد، آن جرعه کجا خواهد رفت و چه بر سرم خواهد آورد؟
چند ازین سودای فاسد، کان بت آمد در کنار
خسروا، گوهر نه در دست گدا خواهد فتاد
هوش مصنوعی: چند بار می‌توان به خیال باطل ادامه داد؟ آن معشوق در کنار پادشاه آمده است، و جوهر ارزشمند در دست گدا نمی‌افتد.