گنجور

شمارهٔ ۶۴۳

گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد فتاد
آتشی بر عاشق بی خویش او خواهد فتاد
خنده خواهم از لبت بهر دلم، بیچاره دل
وه کزان خنده نمک بر ریش او خواهد فتاد
یار ترکش بست و مرکب راند بر عزم شکار
تا کدامین خون گرفته پیش او خواهد فتاد
کشته شست ویم، یارب، به روح من رسان
هر خدنگی کان برون از کیش او خواهد فتاد
گر نیندیشد رقیب او، بلای عاشقان
هم بر آن جان بلا تشویش او خواهد فتاد
چند ازین در کار من فرویش ده، زین آه گرم
هیچگه آتش دران فرویش او خواهد فتاد؟
آنکه می گوید که دل ندهم به کس، آخر گهی
پیش چشم شوخ کافر کیش او خواهد فتاد
خون خسرو می خورد، ترسم که آن رعنا سوار
ناگهان ز آه دل درویش او خواهد فتاد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد فتاد
آتشی بر عاشق بی خویش او خواهد فتاد
هوش مصنوعی: اگر چشم کافر را بنگری، آتش عشق بر دل عاشق بی‌قرار خواهد افتاد.
خنده خواهم از لبت بهر دلم، بیچاره دل
وه کزان خنده نمک بر ریش او خواهد فتاد
هوش مصنوعی: می‌خواهم از لبانت بخندم، اما دل بیچاره‌ام از آن خنده آسیب خواهد دید. چون نمک بر زخم دل می‌افتد و او را بیشتر می‌آزارد.
یار ترکش بست و مرکب راند بر عزم شکار
تا کدامین خون گرفته پیش او خواهد فتاد
هوش مصنوعی: دوست تیرش را آماده کرد و سوار بر اسب به سمت شکار حرکت کرد تا ببیند کدام شکار که خونش گرفته و مجروح است، به او نزدیک می‌شود.
کشته شست ویم، یارب، به روح من رسان
هر خدنگی کان برون از کیش او خواهد فتاد
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، جان من را به روح من برسان، و هر تیری که از سوی غیر او به سمت من بیفتد، بیفکن.
گر نیندیشد رقیب او، بلای عاشقان
هم بر آن جان بلا تشویش او خواهد فتاد
هوش مصنوعی: اگر رقیب او فکر نکند، آنگاه عذاب عاشقان بر آن جان بلا بی‌نگرانی خواهد افتاد.
چند ازین در کار من فرویش ده، زین آه گرم
هیچگه آتش دران فرویش او خواهد فتاد؟
هوش مصنوعی: چند بار می‌خواهی در کار من دخالت کنی؟ این آه داغی که من دارم، هرگز اجازه نمی‌دهد آتش درونم خاموش شود.
آنکه می گوید که دل ندهم به کس، آخر گهی
پیش چشم شوخ کافر کیش او خواهد فتاد
هوش مصنوعی: کسی که می‌گوید دست از عشق و محبت برمی‌دارد و دلش را به کسی نمی‌دهد، در نهایت در برابر زیبایی و جذابیت شخصی خاص قرار می‌گیرد و دوستی‌اش را از دست می‌دهد.
خون خسرو می خورد، ترسم که آن رعنا سوار
ناگهان ز آه دل درویش او خواهد فتاد
هوش مصنوعی: خون خسرو را می‌نوشد، می‌ترسم آن دختر زیبا ناگهان از دل‌تنگی و اندوه درویش بر زمین بیفتد.