گنجور

شمارهٔ ۶۳۸

باز از رندی علم بر آسمان خواهم کشید
روز پیری جام با یار جوان خواهم کشید
تیر غمزه ترک چشمش از کمان ابروان
سوی سینه گر گشاید، من به جان خواهم کشید
پیشکش آرند هر یک سیم و زر در پیش او
من دل پر خون و جان ناتوان خواهم کشید
بگذر، ای ناصح، ز من امروز بگذارم که باز
جامی می بر روی یار مهربان خواهم کشید
گر مددگاری رسد از اخترا مسعود من
امشب از لعل لبش راح روان خواهم کشید
سوی خسرو التفاتی گر نماید آن سوار
زیر پایش سر چو خاک آستان خواهم کشید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز از رندی علم بر آسمان خواهم کشید
روز پیری جام با یار جوان خواهم کشید
هوش مصنوعی: در روزهای پیری، دوباره به شیوه رندی، علمی را به اوج خواهم رساند و با دوست جوانم از جام لذت خواهیم نوشید.
تیر غمزه ترک چشمش از کمان ابروان
سوی سینه گر گشاید، من به جان خواهم کشید
هوش مصنوعی: اگر نگاه تند و جادوی او به سمت قلب من بیفتد، من همه‌ی وجودم را فدای آن می‌کنم.
پیشکش آرند هر یک سیم و زر در پیش او
من دل پر خون و جان ناتوان خواهم کشید
هوش مصنوعی: هر کسی طلا و جواهرات خود را به او تقدیم می‌کند، اما من با دل غمگین و جان رنجور خود در پیش او می‌روم.
بگذر، ای ناصح، ز من امروز بگذارم که باز
جامی می بر روی یار مهربان خواهم کشید
هوش مصنوعی: بگذار امروزم را بگذرانم، ای موعظه‌کننده، چون می‌خواهم دوباره جامی ببرم و با یار خوبم خوش بگذرانم.
گر مددگاری رسد از اخترا مسعود من
امشب از لعل لبش راح روان خواهم کشید
هوش مصنوعی: اگر کسی به کمک من بیاید، امشب از لب‌های خوش‌رنگ او نوشیدنی دلپذیری خواهم نوشید.
سوی خسرو التفاتی گر نماید آن سوار
زیر پایش سر چو خاک آستان خواهم کشید
هوش مصنوعی: اگر آن سوار به خسرو توجه کند، من سرم را زیر پای او به عنوان خاک آستان می‌گذارم.