شمارهٔ ۶۳۷
من ز جانان گر چه صد اندوه جان خواهم کشید
تا نپنداری که خود را بر کران خواهم کشید
مردمان، از من چه می خواهید آخر، وه که من
پای از کویش به گفت مردمان خواهم کشید
بیش ازین نبود که بکشندم، بخواهم مست رفت
آشکارا در برش گیسوکشان خواهم کشید
من نیم زآنهاکه از خوبان بتانم سر به تیغ
هر چه آید بر سرم از بهرشان خواهم کشید
آب چشم عاشقان تا می رود خواهم فشاند
کبر ناز نیکوان تا می توان خواهم کشید
گر ترا بینم مگو، جانا که چشمت برکشم
هم مرا فرما که من از دیدگان خواهم کشید
ای خروس گنگ، آخر روز خواهد شد گهی
هم سرت خواهم برید و هم زبان خواهم کشید
دل که گم کرده ست خسرو، پیش او آخر گهی
خنده ای خواهد از آن کنج دهان خواهم کشید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من ز جانان گر چه صد اندوه جان خواهم کشید
تا نپنداری که خود را بر کران خواهم کشید
هوش مصنوعی: من از معشوقم اگرچه درد و رنجهای زیادی را تحمل میکنم، اما نمیخواهم اینطور به نظر بیاید که از او فاصله میگیرم یا خود را به دور از او قرار میدهم.
مردمان، از من چه می خواهید آخر، وه که من
پای از کویش به گفت مردمان خواهم کشید
هوش مصنوعی: مردم، شما از من چه انتظاری دارید؟ من بههیچوجه نمیتوانم از نزدیکان خود دوری کنم.
بیش ازین نبود که بکشندم، بخواهم مست رفت
آشکارا در برش گیسوکشان خواهم کشید
هوش مصنوعی: دیگر اینقدر بیشتر نمیتوانستند تحمل کنند که مرا بکشند. اگر بخواهم، بهراحتی میتوانم در آغوشش بروم و در میان گیسوانش خود را آرام کنم.
من نیم زآنهاکه از خوبان بتانم سر به تیغ
هر چه آید بر سرم از بهرشان خواهم کشید
هوش مصنوعی: من جزو آنهایی نیستم که از زیباییها ترس داشته باشند؛ اگر شرایط سختی برایم پیش بیاید، برای آنها حاضر به تحمل هر چیزی هستم.
آب چشم عاشقان تا می رود خواهم فشاند
کبر ناز نیکوان تا می توان خواهم کشید
هوش مصنوعی: دل عاشقان تا وقتی که اشک میریزند، من هم با تمام وجود زیباییها و نازهای محبوبان را در دل خواهم داشت و سعی میکنم از آن لذت ببرم.
گر ترا بینم مگو، جانا که چشمت برکشم
هم مرا فرما که من از دیدگان خواهم کشید
هوش مصنوعی: اگر تو را ببینم، ای عشق، به من نگو که چه کنم؛ چون چشمانت مرا میکشند، پس از تو میخواهم که من هم از نگاههایم برای تو بکشم.
ای خروس گنگ، آخر روز خواهد شد گهی
هم سرت خواهم برید و هم زبان خواهم کشید
هوش مصنوعی: ای خروس که هیچ صدایی نداری، روز به پایان خواهد رسید و در آن زمان، ممکن است هم سرت را بزنم و هم زبانت را از دهانت بیرون بکشم.
دل که گم کرده ست خسرو، پیش او آخر گهی
خنده ای خواهد از آن کنج دهان خواهم کشید
هوش مصنوعی: دل خسرو، که دچار گمراهی شده، به دنبال لبخندی از او خواهد بود که در آن گوشه دهانش پیدا میشود.

امیرخسرو دهلوی