شمارهٔ ۶۳۶
شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه بود
شعله می زد هر چه در دل آتش دیرینه بود
پیش آن محراب ابرو جان خلقی در دعا
همچو انبوه گدا در مسجد آدینه بود
من ندانم زار زارم این چنین بهر چه کرد؟
وه گدایی وه که شاهی را چه خشم و کینه بود
رشکم از آیینه کو نقش ترا در بر کشید
زانکه در صافی رخت هم نقش آن آیینه بود
صوفی ما دی بتی دید و پرستیدش، چنانک
الصنم شد ذکر هر مویی که در پشمینه بود
کرد بر نوک قلم، بس نسخه از خطت گرفت
سوخته خونی که خسرو را درون سینه بود
شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده بودشمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خواهم کشید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه بود
شعله می زد هر چه در دل آتش دیرینه بود
هوش مصنوعی: شب فرا رسید و آن شمع که سالها در دل میسوخت، حالا به خاموشی گرایید. شعلهاش هر چه در دلش آتش بوده، به یادگار مانده است.
پیش آن محراب ابرو جان خلقی در دعا
همچو انبوه گدا در مسجد آدینه بود
هوش مصنوعی: در برابر آن چشمان زیبا، جان انسانها در حال دعا و نیایش بود، مانند جمعیت زیاد فقرا که در روز جمعه در مسجد حضور دارند.
من ندانم زار زارم این چنین بهر چه کرد؟
وه گدایی وه که شاهی را چه خشم و کینه بود
هوش مصنوعی: من نمیدانم چرا اینقدر بیتاب و نزار هستم. آه، دردی که یک گدا دارد چه نسبت به خشم و کینهای است که یک پادشاه میتواند داشته باشد!
رشکم از آیینه کو نقش ترا در بر کشید
زانکه در صافی رخت هم نقش آن آیینه بود
هوش مصنوعی: آیینه تصویر تو را به نمایش گذاشته و من به خاطر این زیبایی به تو حسادت میکنم، زیرا در چهره زیبا و صاف تو نیز نقش و نگاری همچون تصویر آن آیینه مشاهده میشود.
صوفی ما دی بتی دید و پرستیدش، چنانک
الصنم شد ذکر هر مویی که در پشمینه بود
هوش مصنوعی: دیروز صوفی ما به مجسمهای برخورد که آن را Worship کرد، بهگونهای که نام آن معبود هر مویی از پشمینهاش را در بر گرفت.
کرد بر نوک قلم، بس نسخه از خطت گرفت
سوخته خونی که خسرو را درون سینه بود
هوش مصنوعی: بر روی نوک قلم، چندین نسخه از خط تو چیده شد و آن خونی که در دل خسرو بود به آتش درآمد.

امیرخسرو دهلوی