شمارهٔ ۶۳۰
باز شب افتاد و ما را دل همان جا شد که بود
باز جانم را همان آغاز سودا شد که بود
عشق کهنه نو شد، ای دل، شغل غم نو کن که باز
فتنه در جان هم بدانسان کارفرما شد که بود
ما و بت را سجده زین پس، آن هم ار افتد قبول
کان همه زهد و نماز رسمی از ما شد که بود
پایمال مرکبم کن، وین بگو بهر دیت
آنکه شبدیز مرا خاک قدمها شد که بود
توبه آلوده خسرو کرد یک چندی و باز
منت ایزد را که هم زانگونه رسوا شد که بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز شب افتاد و ما را دل همان جا شد که بود
باز جانم را همان آغاز سودا شد که بود
هوش مصنوعی: مجدد شب فرارسید و ما دوباره به همان حالتی که بودیم برگشتیم. روح من نیز دوباره به همان ابتدای احساسات و آرزوها بازگشت.
عشق کهنه نو شد، ای دل، شغل غم نو کن که باز
فتنه در جان هم بدانسان کارفرما شد که بود
هوش مصنوعی: عشق قدیمی دوباره تازه و زنده شده است، ای دل! احساسات جدیدی ایجاد کن که دوباره شور و شوق در وجودم به وجود آمده مانند گذشته.
ما و بت را سجده زین پس، آن هم ار افتد قبول
کان همه زهد و نماز رسمی از ما شد که بود
هوش مصنوعی: ما و معشوق دیگر نمیخواهیم که به خاطر شکوه و عظمتش سجده کنیم، و اگر هم سجدهامان پذیرفته شود، چه خوب. زیرا تمام زهد و عبادت ما از روی عادت و تشریفات بود.
پایمال مرکبم کن، وین بگو بهر دیت
آنکه شبدیز مرا خاک قدمها شد که بود
هوش مصنوعی: مرا با پای مرکبت زیر پا بگذار و بگو این کار برای دیگران است، زیرا اسب من به قدری رنجیده است که دیگر زیباییاش به خاک قدمهای من تبدیل شده است.
توبه آلوده خسرو کرد یک چندی و باز
منت ایزد را که هم زانگونه رسوا شد که بود
هوش مصنوعی: خسرو مدت زمانی توبه کرد و سپس دوباره به اعمال ناپسند خود بازگشت. در نهایت، همواره منت و توجه خداوند را بر خود احساس کرد، زیرا او به همان اندازه که قبلاً رسوا شده بود، دوباره در معرض رسوایی قرار گرفت.

امیرخسرو دهلوی