گنجور

شمارهٔ ۶۲۱

سال نو است و عشق نو عشرت یار من چه شد
بین که ز زاری و فغان شخص نزار من چه شد
گر فلک ستیزه گر، مهر نمای کینه گر
بست به کین من کمر مهر نگار من چه شد
گر تن من ز خشم تو خسته تیر غمزه شد
باد فداش گو برد جان فگار من چه شد
آه من ار ز بیخودی می نرسد به گوش او
تا خبرش کند ز من ناله زار من چه شد
غم رخ چون زر مرا سود بر آستان او
گیر که خاک شد زرم، سنگ عیار من چه شد
خسروم و چو طوطیان، در هوس شکر لبان
تا شکری به من دهد، خنده یار من چه شد

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سال نو است و عشق نو عشرت یار من چه شد
بین که ز زاری و فغان شخص نزار من چه شد
هوش مصنوعی: سال نو آغاز شده و عشق جدیدی به وجود آمده است، اما وضعیت یار من چه شده است؟ چرا من که در غم و اندوه هستم، به این حال و روز افتاده‌ام؟
گر فلک ستیزه گر، مهر نمای کینه گر
بست به کین من کمر مهر نگار من چه شد
هوش مصنوعی: اگر آسمان دشمنی کند و به خاطر کینه‌اش بر من بیفتد، پس عشق و مهر محبوب من چه می‌شود؟
گر تن من ز خشم تو خسته تیر غمزه شد
باد فداش گو برد جان فگار من چه شد
هوش مصنوعی: اگر بدن من از خشم تو خسته و آسیب‌دیده شود، باد (فدای او) بگوید جان من که در عذاب است، چه بر سرش آمده است؟
آه من ار ز بیخودی می نرسد به گوش او
تا خبرش کند ز من ناله زار من چه شد
هوش مصنوعی: اگر آه و ناله من از بی‌خودیم به او نرسد و او را از حال و روز من آگاه نکند، پس ناله‌ی من چه ارزشی دارد؟
غم رخ چون زر مرا سود بر آستان او
گیر که خاک شد زرم، سنگ عیار من چه شد
هوش مصنوعی: غم چهره‌اش برای من مانند طلاست، پس بر سر درگاه او شکیبایی کن، زیرا که دیگر طلا به دست نیامد و ارزش من چه بر سرش آمده است.
خسروم و چو طوطیان، در هوس شکر لبان
تا شکری به من دهد، خنده یار من چه شد
هوش مصنوعی: من همچون طوطی‌هایی هستم که به فکر شکر و شیرینی لبان هستند، اما به من شکر داده نشده است و حالا نمی‌دانم چرا لبخند یارم در دسترس نیست.