شمارهٔ ۶۲
باز خدنگ شوق زد عشق در آب و خاک ما
نطع حریف پاک شد دامن چشم پاک ما
هر طرفی و قصهای، ورچه که پوشم آستین
پردهٔ رازکی شود دامن چاکچاک ما
شاهد مست بیخبر خفته، چه دارد آگهی
تا همه شب چه میرود بر دل دردناک ما
گر کُشیم به تیغ کُش، نه به نمودن رخت
زانکه نباشد این قدر مرتبهٔ هلاک ما
جان و دلیست در تنم، بذل سگان خویش کن
تا نبود به ملک تو زحمت اشتراک ما
ای که بکشتی از جفا خسرو مستمند را
پای وفا چه، ار گهی رنجه کنی به خاک ما
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز خدنگ شوق زد عشق در آب و خاک ما
نطع حریف پاک شد دامن چشم پاک ما
هوش مصنوعی: عشق دوباره با شور و شوق به وجود ما جان دوباره بخشید و حریف دستی نداشت که بتواند در برابر پاکی و معصومیت چشمان ما ایستادگی کند.
هر طرفی و قصهای، ورچه که پوشم آستین
پردهٔ رازکی شود دامن چاکچاک ما
هوش مصنوعی: در هر جا که بروم و هر داستانی که بگویم، اگرچه سعی کنم چیزهایی را پنهان کنم، اما در دل خودم، رازهایی وجود دارد که نمیتوانم آنها را مخفی نگهدارم و این رازها دامنم را پارهپاره میکند.
شاهد مست بیخبر خفته، چه دارد آگهی
تا همه شب چه میرود بر دل دردناک ما
هوش مصنوعی: عشقی که از آن صحبت میشود، در حالتی غرق در نوشیدن و بیخبر از اطراف، در خواب است. او اطلاعی از احوال و دردهای دل ما ندارد و نمیداند که چقدر شب را به خاطر این درد میگذرانیم.
گر کُشیم به تیغ کُش، نه به نمودن رخت
زانکه نباشد این قدر مرتبهٔ هلاک ما
هوش مصنوعی: اگر به دست شمشیر کسی بمیریم، نه به خاطر نشان دادن چهرهاش، بلکه به این دلیل که ما این اندازه به نابودی نمیرسیم.
جان و دلیست در تنم، بذل سگان خویش کن
تا نبود به ملک تو زحمت اشتراک ما
هوش مصنوعی: در وجود من جان و دل وجود دارد، از این رو برای من بیفت و به سگان خودت بده تا در دنیای تو نیازی به اشتراک و دردسر ما نباشد.
ای که بکشتی از جفا خسرو مستمند را
پای وفا چه، ار گهی رنجه کنی به خاک ما
هوش مصنوعی: ای کسی که از روی ستم، خسرو بیپناهم را به زحمت انداختی، وفای تو چه ارزشی دارد؟ اگر گاهی به ما آسیب برسانی و ما را به خاک بیافکنید، چه خواهد شد؟