شمارهٔ ۶۱۶
شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها میکشد
جان هم کشد بار غمش، دل خود نه تنها میکشد
خطی که از دود دلم بر گرد آن لب سبزه شد
ما را از آن سبزی همه خاطر به صحرا میکشد
مایل به سرو قد او باشد دل خسته مرا
عاشق که صاحبهمت است میلش به بالا میکشد
آن غمزه خونریز او خونم بریزد عاقبت
سخنی دل قصاب را در زیر خونها میکشد
در عاشقی ثابتقدم هرگز نباشد آنکه او
از کوی یار دلستان از بیم جان پا میکشد
عشقت چو کالای من است، جور رقیبان میکشم
تاجر جفای دود را از بهر کالا میکشد
چشمم که از هجر رخت، زین پیش چون قلزم بدی
اکنون چه جیحون شد روان، میلش به دریا میکشد
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها میکشد
جان هم کشد بار غمش، دل خود نه تنها میکشد
هوش مصنوعی: شمشیر انتقام آن معشوق (صنم) به قصد آسیب رساندن به دلها کشیده شده است و با این کار جان نیز از آنها میگیرد. اما این فقط به دلهای دیگر آسیب نمیزند، بلکه دل خود او نیز در این کار تحت فشار و غم قرار میگیرد.
خطی که از دود دلم بر گرد آن لب سبزه شد
ما را از آن سبزی همه خاطر به صحرا میکشد
هوش مصنوعی: دود دل من بر دور آن لب سبز خطی را ایجاد کرده است که یاد آن سبزی، همه ما را به صحرا میبرد و به یاد آن میاندازد.
مایل به سرو قد او باشد دل خسته مرا
عاشق که صاحبهمت است میلش به بالا میکشد
هوش مصنوعی: دل خسته من به جذابیت و قد بلند او مایل است؛ چرا که عاشق کسی هستم که هدفی والا دارد و این عشق باعث میشود که روحم به سوی آسمان پر کشد.
آن غمزه خونریز او خونم بریزد عاقبت
سخنی دل قصاب را در زیر خونها میکشد
هوش مصنوعی: غمزهٔ زیبای او به شدت بر من تأثیر میگذارد و سرانجام، کلمات دلشکن را مانند شمشیر بر قلبم فرود میآورد.
در عاشقی ثابتقدم هرگز نباشد آنکه او
از کوی یار دلستان از بیم جان پا میکشد
هوش مصنوعی: در عشق، کسی که از ترس جانش، از راه محبوبش دوری میجست، هرگز نمیتواند ثابت و پایدار باشد.
عشقت چو کالای من است، جور رقیبان میکشم
تاجر جفای دود را از بهر کالا میکشد
هوش مصنوعی: عشق تو برای من مانند یک کالا ارزشمند است و به خاطر آن، سختیها و مشکلات را تحمل میکنم. مانند تاجرانی که به خاطر کالای خود، استرس و دشواریهای ناشی از رقبایشان را میپذیرند.
چشمم که از هجر رخت، زین پیش چون قلزم بدی
اکنون چه جیحون شد روان، میلش به دریا میکشد
هوش مصنوعی: چشمم در روزهای دوری از تو، همچنان دریا بود، اما حالا که دوریات را احساس میکنم، آبش به سمت دریا جاری میشود.
حاشیه ها
1391/11/25 03:01
اشتباهِ تایپی، در مصرعِ نخست:
بر قصدِ ...
(کامنت را بعداً حذف بفرمایید. ممنون.)

امیرخسرو دهلوی