شمارهٔ ۶۰۶
دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز شد
بود آسمان بر خون من، با او غمت انباز شد
دوش آمد آن شمع بتان، من خود ز غیرت سوختم
کز بهر مردن گرد او پروانه را پرواز شد
از بعد عمری دیدمش، گفتم بگویم حال خود
از بخت بی اقبال من چشمش به خواب ناز شد
زلفش دلم دزدید و زد از بوی زلفش بوی خون
من چون کنم پنهان که خود هم دزد و هم غماز شد
دی خنده زد بر زخم من، من خود ز شادی گم شد
گویی که بر اهل گنه درهای رحمت باز شد
می رفت جان از دیدنش، او دید و گفت، ای بیوفا
من حاضر و تو می روی، شرمنده در تن باز شد
چون جان ز تیرش خسته شد، گفتم که شد جان دگر
کردند اشارت سوی او کان ترک تیرانداز شد
شب مرده بودم، پاسبان گر زو نگفتم قصه ای
ای پاسبان، فریاد رس کامشب همان آغاز شد
گه گه شنیدی ناله ام، خسرو، نماند آن ناله هم
می سوزم و اینش سزا، عودی که بی آواز شد
شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از چه شدشمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب ناب خود
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز شد
بود آسمان بر خون من، با او غمت انباز شد
هوش مصنوعی: مدتهاست که دردی قدیمی دارم که دوباره شروع شده است. آسمان همواره بر سر من عذاب میبارد و غم من با او شریک شده است.
دوش آمد آن شمع بتان، من خود ز غیرت سوختم
کز بهر مردن گرد او پروانه را پرواز شد
هوش مصنوعی: دیشب شمع زیبای معشوقین آمد و من از غیرت و عشق به او سوزان شدم، به طوری که پروانه برای پرواز به دور او جان داده است.
از بعد عمری دیدمش، گفتم بگویم حال خود
از بخت بی اقبال من چشمش به خواب ناز شد
هوش مصنوعی: سالها بعد او را دیدم و تصمیم گرفتم حال و روز خود را که به خاطر بخت بدی دارم، بگویم، اما چشمانش به خواب عمیق و آرام رفته بود.
زلفش دلم دزدید و زد از بوی زلفش بوی خون
من چون کنم پنهان که خود هم دزد و هم غماز شد
هوش مصنوعی: موی او دل مرا ربود و بویی که از موی او میآید همچون بوی خون من است. چگونه میتوانم این را پنهان کنم وقتی که خود او هم دزد است و هم خبرچین؟
دی خنده زد بر زخم من، من خود ز شادی گم شد
گویی که بر اهل گنه درهای رحمت باز شد
هوش مصنوعی: دیروز خنده بر زخمهای من زد و من از شادی گم شدم، انگار درهای رحمت به روی گناهکاران باز شده است.
می رفت جان از دیدنش، او دید و گفت، ای بیوفا
من حاضر و تو می روی، شرمنده در تن باز شد
هوش مصنوعی: چشم من به تو بود و جانم در خطر، اما تو بیتوجهی کردی و به راهت ادامه دادی. به من بگو، چطور میتوانی اینگونه بیوفا باشی؟ در حالی که من در این لحظه برای تو حاضر بودم، تو در پی رفتن بودی و این باعث شرمندگی من شد.
چون جان ز تیرش خسته شد، گفتم که شد جان دگر
کردند اشارت سوی او کان ترک تیرانداز شد
هوش مصنوعی: وقتی جانم از تیرهای او خسته شد، گفتم که جان جدیدی پیدا کردم و اشاره کردم به سوی او که آن جوان ترک تیرانداز شده است.
شب مرده بودم، پاسبان گر زو نگفتم قصه ای
ای پاسبان، فریاد رس کامشب همان آغاز شد
هوش مصنوعی: در شب، همچون کسی که مرده است، به سر میبردم و اگر نگفتم قصهای به آن نگهبان، لازم به یادآوری است که درد و فریاد من از امشب دوباره آغاز شده است.
گه گه شنیدی ناله ام، خسرو، نماند آن ناله هم
می سوزم و اینش سزا، عودی که بی آواز شد
هوش مصنوعی: گاهی صدای نالهام را شنیدهای، اما اکنون آن ناله دیگر وجود ندارد. من در حال سوختن هستم و این عذاب سزاوار من است، مانند عودش که بدون صدایی خاموش شده است.
حاشیه ها
1394/09/08 10:12
حسین وفایی (آرمان)
بنظر می رسد در مصراع اول بیت پنجم غزل، ضمیر( م ) حذف گردیده یا تایپ نشده است که وزن شعر بهم می خورد ( وزن شعر مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن در بحر ،رجز مثمن سالم می باشد ) .بنابراین بجای شد باید شدم نوشته شود ، دی خنده زد بر زخم من، من خود ز شادی گم شدم

امیرخسرو دهلوی